بچه بودم پدرم می آمد اینجا و کریم با دهین و حلوا از ما استقبال میکرد. برای من عادت شده هر وقت نجف می آیم سری به او بزنم. او هم یکهو از وسط بازار داد بزند شیخ کجایی چرا انقدر دیر سر میزنی! اهل دل است هم صحبتی با او شیرین و پرماجراست. اگر بخواهد خاطراتش را بازگو کند دنیایی حرف دارد. کریم از نیروهای نفوذی و اطلاعات‌گونه ما زمان جنگ بوده که اخبار و اطلاعات محرمانه را از سوی ما به علما و احزاب مخالف صدام میرسانده، یک انقلابی تیر! امروز از او خواستم از دوران جنگ بیشتر بگوید استقامت خونم بعد از یک جلسه ای و ماجرایی پایین آمده بود. مثل بسیاری از همرزمان و هم مسلکانش خاطره ای از اهمیت عکس امام و خون دل هایی که بر سر حفظ یک تکه عکس کشیده اند تا هر از گاهی به آن نگاه کنند و جان بگیرند، تعریف کرد! بارها شنیده بودم که یک عکس معمولی امام را دست به دست میکردند تا ماه ها انرژی بگیرند و جهاد کنند! پمپ های انرژی‌بخش بچه های این دوره زمانه از کار افتاده! فکری به حال خودتان کنید تا روشن شوید! و الا مجبورید فقط عقب بکشید و گذار ساعت ها را تماشا کنید..