🥀 دکتر کیهانی گفت: امیدی نیست؛ مسمومیت شیمیایی و عفونت دست، خیلی شدیدتر از آن بوده که بشود با این داروها کنترلش کرد. با این همه، من وظیفه دارم تا آخرین لحظه تلاش کنم. مصطفی را نشناختم. تمام تنش زخم بود یا تاول. زخم ها را باندپیچی کرده بودند، اما تاول ها را نمی شد کاری کرد. زخم های داخل گلو و دهان، حالا لب ها را هم گرفته بود. چشم هایش بسته بود. بد نفس می کشید. قفسه ی سینه به شدت بالا و پایین می رفت. لوله‌ی سرم را وصل کرده بودند به رگ گردن. جلو که رفتم، چشم هایش را باز کرد، لب هایش تکان خورد سرم را بردم جلو. گفت می خواهم وضو بگیرم. گفتم: آب برای تاول ها ضرر دارد، تیمم کن. گفت: این آخرین را می خواهم با بخوانم🕊 📚 زیر این حرف ها خط بکشید‌ ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛