#شهید_عباس_دانشگر
#راستی_دردهایم_کو ؟ 14
...قرار بلهبرون را گذاشتهاند دو روز مانده به شروع آخرین ماه زمستان. کار و بارمان را ردیف کردیم و یکی دو روز زودتر به سمنان آمدیم. قرار است مراسم در خانه داییِ فاطمه برگزار شود. پیگیر کارهای مراسم هستم اما با دستپاچگی! نمیدانم چرا اینقدر هول برم داشته! اگر بداند همین اولِ کاری چه بلایی سرم آورده! باید برایش بگویم...
از بس به او فکر میکنم، گاهی از خودم بیرون میروم! امروز، روزی است که شبش «بله» را از فاطمه میگیرم. وسط چهارراه ماندهام که بوقِ ماشینها بر سرم فریاد میکشند! چراغ قرمز را رد کردهام! امان از تو فاطمه! این سومینبار است که قرمزی چراغ به چشمم نمیآید! فک و فامیل که گهگاه با من هستند، دستم میاندازند که پاک هوش و حواست را دادهای دست یار! به حرفِ راستشان خرده نمیگیرم!
...
ادامه_دارد
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
─┅─🍃🌺🍃─┅─
@parastohae_ashegh313