3⃣4⃣1⃣ مرغش یک پا دارد!! 👳 روزی بود، روزگاری بود. در یکی از روزها دوستان ملا نصر الدینی با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند: 🏰 حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده! 👳 ملا گفت: حاکم عوض شده که شده؟ به من چه؟ 👥 دوستانش گفتند، یعنی چه؟ این چه حرفی است؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری!! 👳 ملا گفت: آها؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ک، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمکتان کند؟ 👥 دوستانش گفتند: بله همین طور است!! 👳 ملا گفت: این وسط به من چه می رسد؟ 👥 دوستانش گفتند: بابا تو ریش سفیدی، تو بزرگی. 👤 یکی از دوستان ملا، گفت: ناراحت نباش، هدیه را خودمان تهیه می کنیم! 🐓 یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری. 👳 ملا گفت: دو تا بپزید!! یکی هم برای من و زن و بچه ام!! چون من باید فردا ریش گرو بگذارم. 👥 آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند. 🍗 ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد. در راه اشتهای ملا تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد. 🏰 حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد. دید که ای دل غافل. مرغ ملا یک پا دارد!! 👑 سئوال کرد چرا مرغ بریان یک پا دارد؟ 👳 ملا گفت: مرغ های خوب شهر ما یک پا دارند!! 👑 حاکم فهمید که ملا بسیار زرنگ و باهوش است و به او گفت: ناهار میهمان ما باشید از‌ آن به بعد هر کسی که روی حرف نادرست خود پافشاری کند می گویند: مرغ ایشان یک پا دارد!! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq