🕓 💠🚻💠 ✈ قبل رفتن می‌گفت: مامان الان در شرایطی هستیم که بهترین موقعیت گیرم آمده و اگر اجازه ندهی بروم بهترین فرصت را از من گرفته‌ای. 🌌 من همیشه عارف را خوشحال و خندان می‌دیدم ولی آن شب عارف از همیشه خوشحال‌تر بود. از شور و شعف می‌خواست پرواز کند! 🚑در آن عملیات مجروح شد. 🏴 تکفیری‌ها سینه عارف را هدف می‌گیرند و خدا خواست آقا عارف را نگه دارد تا در آزادسازی بوکمال هم شرکت کند و نابودی داعش را ببیند. 🔋 قلبش را هدف می‌گیرند و گلوله به باتری بیسیم که یک تکه فولادی بود و آقا عارف در جیبش گذاشته بود می‌خورد و کمانه می‌کند! 🌷گلوله به سمت راست سینه‌اش می‌خورد و به قلبش نمی‌خورد در آن عملیات چند تا از دوستان نزدیکش شهید شدند. دوستانی که با هم می‌رفتند به فقرا سر می‌زدند. وقتی برگشت برای شهدا خیلی ناراحت بود. 👤احساس می‌کرد از آنها جا مانده است. هر هفته به خانواده‌ها و مزارشان سر می‌زد. 🌷 🆔 @partoweshraq