👨🏻 تام: نه مامان، تو گفتی خیلی چیزا تو دلته که نمیتونی به من بگی. منم خیلی چیزا تو دلم هست که نمیتونم بهت بگم. پس بیا به احساسات هم احترام بذاریم.
👵🏻 آماندا: ولی آخه تام! چرا همش بیقراری؟ شبا کجا میری؟
👨🏻 تام: میرم سینما.
👵🏻 آماندا: چرا این قدر میری سینما؟
👨🏻 تام: میرم سینما چون، هيجانو دوست دارم. کارم هیجان نداره، پس میرم سینما.
👵🏻 آماندا: ولی تام، تو دیگه زیادی میری سینما!
👨🏻 تام: خب من هيجانو خیلی دوست دارم!
👵🏻 آماندا: اکثر جوونا هيجانو تو کارشون پیدا میکنن.
👨🏻 تام: اکثر جوونا تو انبار کار نمیکنن.
👵🏻 آماندا: دنیا پر از جووناییه که تو انبار و دفتر و کارخونه کار میکنن.
👨🏻 تام: اونا تو کارشون هیجان دارن؟
👵🏻 آماندا: یا دارن یا ندارن. ولی همه که عشق هیجان نیستن!
👨🏻 تام: هر مردی به صورت غریزی یا عاشق پیشهست یا شکارچی یا جنگجو و تو انبار فرصت هیچ کدوم از اینا نیست.
📔 تنسی ویلیامز | باغوحش شیشهای.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔
eitaa.com/partoweshraq
▶🆔
sapp.ir/partoweshraq