🕑 💠🌹💠 👌 … ⚜ خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگانی (قدس‌ سره) 🇱🇧 قرار بود نماینده‌ای از ایران به لبنان برود. 👥 تصمیم گرفتم او را نزد آقا بیاورم تا نصیحتی کنند. 🕦 تقریبا ساعت ١١:٣٠ شب بود که رسیدیم به منزل ایشان. 👌کارمان آنقدر واجب بود که به خودم اجازه دادم با اینکه از قبل هماهنگ نکرده بودیم، آرام در بزنم. 👣 خود ایشان در را باز کرد، انگار منتظر ما باشد! ☕ وارد شدیم و آقا برایمان چای آورد، مقداری صحبت کرد، نزدیک ساعت ١٢:٣٠ پرسید: ❓«شام خورده‌اید؟» 👥 ناخودآگاه گفتیم: «خیر!» 👣 آقا بلند شد و آرام از پله‌هایی که به آشپزخانه می‌رسید، پایین رفت تا غذایی مهیا کند. 🥚🥚پردۀ آشپزخانه را کنار زدم؛ دیدم که ظرفی را روی اجاق گذاشت و چند عدد تخم‌مرغ در آن شکست. 🍪🥚بعد یک سینی آماده کردند و همه چیز را در آن قرار دادند؛ اما نمی‌تواند بلندش کند، آرام‌آرام آن را تا پسِ پرده، روی زمین کشید. 🕐 ساعت ١:٠٠، شام حاضر بود، چند عدد تخم‌مرغ نیمرو، کمی سبزی و چند خیار و کاسه‌ای زیتون و خرما که با سلیقه در سینی چیده شده بود. 👌تمام کار را خودش کرده بود. 👥 از خجالت آب شدیم. هرچه کردیم، دستمان به‌ طرف غذا نمی‌رفت. متوجه خجالت ما شد، نشست و با ما خورد تا راحت باشیم. 🕑 غذا ساعت ٢:٠٠ تمام شد، دوباره چای آورد. اگر کسی که ایشان را نمی‌شناخت، در آن حال ایشان را می‌دید، محال بود بفهمد کیست. ✈ بالأخره نمایندۀ ایران، به لبنان رفت و برگشت؛ می‌گفت: 👌«ذره‌ای در مصرف بیت‌المال دست از پا خطا نکردم. فکر می‌کنم این به برکت همان لقمه‌ای بود که میهمان حضرت آقا قدس‌سره بودم.» 📗این بهشت، آن بهشت، ص ٨١ - ٨٢؛ بر اساس بر اساس خاطرۀ یکی از مرتبطین با معظم‌ له. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq