📌سفردانشجویی مادر همینطور که قرآن را بالای سرمحمدتقی گرفته بود اشاره کرد که رَد شود و بلافاصله زمزمه ای کرد ... _مادر! بچه که نیستم ، ۲۵ سالمه ، جنگ هم که نمیرم ، سفر دانشجویی کربلاست. _می دونم ، دارم برات حرز امام جواد رو می خونم ، می دونی که آرومم میکنه . و بار دیگر بلندتر خواند : 《یا نورُ یا برهان ، یا مبین و یا منیر . یارب اِکفنی الشّرور و آفات الدُهور و اَسئلک النَجاه یوم یُنفخُ فِی الصور 》 برو پسرم ، بعد خدا سپردمت به جوان ترین امام شیعه . به کسی که هم اسمشی ، هم سنشی و از خراسان پدرش میری ، به کاظمین که رسیدی از طرف من هم عرض ادب کن و بگو : ◇یا جواد الائمه ادرکنی◇ @bazgoft_media