جولان تحجرهای مدرن متن حاضر را در صفحه‌ی اینستاگرام آقای "رضا صائمی" که منقّد سینما است خواندم. با همه‌ی محتوای‌ش موافق نیستم، اما برای موج شوم سخن‌رانی‌های انگیزشی موهومی که دسته‌ای تازه‌به‌دوران رسیده‌ی جاه‌طلب بیمارِ دیده شدن انجام می‌دهند، به حدّ کافی توهین‌آمیز هست. به همین خاطر در آن دست نمی‌برم و عیناً بازنشر می‌کنم: "هیچ دانشی به اندازه روانشناسی در ایران به کثافت کشیده نشد و اعتبارش به ابتذال فرو نریخت به ابتذال شر و انحطاط شِر و وِر... چنان در میان میان‌مایگی‌ها گیر کرده که حالا مهمترین رسالتش نجات خود از این منجلاب است... از مبتذل شدن شأنیت و وجاهت علمی‌اش یک مشت بی‌سواد سوداگری که سود از سوگ‌زدگی مردم می‌برند و بلاهت می‌خرند با رویافروشی‌های موهوم و به نام جلسات انگیزشی از حال بد خَلق برای خود کیسه می‌دوزند بدون هیچ‌گونه بینش جامعه‌شناختی و فهم عمیق و دقیق از علوم انسانی با حرفهای قشنگ، جفنگ یاوه‌بافی‌های خود را به خیال‌بافی‌های افراد گره می‌زنند و در نهایت بر پریشانی آن‌ها می‌افزایند. روانشناسی زرد خودش یک درد است... دردی که اگر درمان نشود روان ملت را ویران می‌کند. ویران‌تر! بیچاره افرادی که پای این نطق‌های بی‌منطق و این حرف‌های بی‌ربط و شیادانه می‌نشینند و با احساس درماندگی و سرخوردگی و خودخوری یقه خویش را بیش از پیش می‌گیرند و گمان می‌کنند اگر ناکامی و کم و کاستی در زندگی‌شان یا شخصیت‌شان وجود دارد خود مسبب آن هستند و اگر به زعم خویش رشد نکرده‌اند خودشان مقصرند و بس. این‌ها بیش از آنکه به فکر کامیابی ملت باشند، در خدمت توجیه ناکامی‌های قدرت‌اند... ملت را مقصر می‌کنند تا ناکارآمدی قدرت را تطهیر کنند. چشم‌شان را به ساختارهای معیوب و مفلوک و مسدود جامعه و ساز و کارهای فساد و تبعیض و ناکارآمدی و ناعدالتی‌های نهادینه شده و نهادهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی فشل و سیاست‌گذاری‌های غلط و فقرآفرین و اختلاس‌ها و دزدی‌ها و فساد گسترده اداری و حتی تفاوت فردی و محیطی و خانوادگی و ده‌ها مؤلفه دیگر که خارج از اراده فردی آدمها وجود دارد می‌بندند تا رشد را صرفاً محصول همت فرد بدانند. گفتمان ابتذال هر روز خود را در ذهن و زبان و ضمیر جامعه بسط می‌دهد تا با ترویج اندیشه‌های بی‌ریشه پلشتی‌های جامعه را بپوشانند و از فلاکت موجود سیاست‌زدایی کنند. ما در زمانه هجوم تحجرهای مدرنیم که به اسم دانش بر تشویش مردم می‌افزایند این کاسبان روان که اغلب شهوت شهرت دارند. خود نیازمند درمانند خود نماد و نشانه‌ای از نرمال نبودن... این یکی [اشاره به ویدئوی سخن‌رانی یک خانم به اصطلاح تراپیست] که در ژست آرتیست به کسوت تراپیست درآمده و در ستایش غم با ادا و عشوه سخن می‌گوید شومن‌های شامورتی‌بازی که شأن دانش را می‌شکنند و به قر و قمیش‌های خود گره می‌زنند تا به گمان خود گره از مشکل خلق وا کنند. به اسم یاریگری به یارگیری مشغولند و سلامت روان دیگران را پای سلبریتی شدن خود هزینه می‌کنند. نام این تراپی نیست؛ تِر زدن به اعتبار دانش به نام تراپیست است." راستی یک سؤال: اخیراً جاه‌طلبی و برتری‌جویی از ضدّ ارزش به ارزش تبدیل شده؟! https://eitaa.com/pasdarfarhang