نکته دوم: در این شبهه، غلفت از گذشته و آینده و فقط نگاه به معاصر است. هزاران سال از قدمت دنیا می گذرد. آیا اروپا همیشه این وضعیت را از نظر تکنولوژی است؟ آیا گوینده این سخن از تمدن خیره کننده اسلامی در قرن چهارم هجری اطلاعی دارد؟ آیا تعهدی هست که این تمدن مادی که در غرب به وجود آمده تا ابد پایدار خواهد ماند؟ اگر به تاریخ اروپا نگاه کنیم، چندان چنگی به دل نمی زند. بسیاری از مسیحیان تحت عنوان سیّاح، تاجر و... به سرزمین های شرق آمدند و پس از مشاهده شرق، برتری آن را به هم کیشان خود گزارش دادند. عامل مهم در این گزارش ها، فاصله زیاد دنیای اسلام و مسیحیت بود. گوستاولوبون فرانسوی (1841 1931 م) در کتاب معروف خود، «تمدن اسلام و عرب» این تفاوت فاحش میان دنیای اسلام و مسیحیت را به خوبی به رشته تحریر درآورده است. در سراسر بخشی که وی به این مطلب می پردازد، یادآور می شود که درست در هنگامی که دنیای غرب از تعصب های خشک علمی کلیسا در رنج بود، مسلمانان با درایت تمام، به حوزه های علمی سایر فرهنگ ها از جمله یونانی مراجعه کردند و با گزینش مناسب و ترجمه آن ها به زبان عربی، راه تمدن سازی و پیشرفت خود را طی نمودند. اروپاییان بویژه در طول دو قرن جنگ های صلیبی با میراثی گران بها از علوم و فنون مسلمانان آشنا شدند و بسیار سریع نقشه انتقال آن ها به غرب را کشیدند. منابع سرقت شده در این مقطع، در قرون بعدی به عنوان منابع دست اول شرقی در خدمت مستشرقان قرار گرفت. آنان کتاب های زیادی از مسلمانان را که درباره رشته های طب، نجوم و هیأت، ریاضیات، شیمی، معماری، هنر، صنایع، جغرافی و... بود، دزیدند و به اروپا منتقل کردند.(5) در این میان، برخی از علوم و کتاب هایی را نیز بردند که تک نسخه و بی بدیل بودند؛ به همین علت اینک برخی از کتاب های نادر مربوط به ادوار پیشین اسلامی، تنها در موزه های کشورهای اروپایی یافت می شود و هیچ نسخه ای از آن ها در کشورهای اسلامی وجود ندارد. برخی دیگر از کتاب ها نیز به گونه ای هستند که تعداد نسخه های آن ها در موزه های اروپا، بیش تر از تعداد نسخه های آن در مراکز اسناد و کتاب خانه های شرق می باشد. پس تمدن غرب زائیده تفکر علمی غرب نیست، بلکه زائیده خوی غارتگری غرب است. این تمدن بر روی خرابه های تمدن اسلامی شکل گرفته نه اینکه ذاتا متعلق به خودشان باشد. البته همین تفکر غارتی نیز چون نگاه مادی دارد جنگهای جهانی اول و دوم را رقم زد و تعداد زیادی کشته و مجروح و نیز آسیب های روحی و روانی به بشریت وارد کرد. امروزه نیز بیشترین کشتارها توسط غربی ها البته این بار به صورت نیابتی در غالب های داعش، و القاعده و وهابیت و حکومت سعودی انجام می پذیرد. این به علت دوری سردمداران این تفکر از آموزه های الهی و پیامبران است. خوب است کسی که چنین ادعایی می کند نیم نگاهی به تمدن اسلامی و دوره طلایی آن داشته باشد.دوره طلایی اسلام یا عصر شکوفایی و ترقی علوم اسلامی، دوره‌ای در تاریخ اسلام که به‌طور سنتی از قرن هشتم تا قرن ۱۳ میلادی به طول انجامیده‌است خصوصاً قرن ۴ و ۵ هجری قمریو توسعه علم، اقتصادی و کارهای فرهنگی شکوفا شد.دانشمندان مسلمان در دوران طلایی اسلام پایه‌گذار علم نجوم و ستاره شناسی اسلامی در جهان بودند.یکی از دلایل رشد و شکوفایی اروپای فعلی، بهره‌گیری آنان از کتاب‌های دوران طلایی اسلام بود. (6) این نکته حتی بر کسانی که شیفته غرب فعلی بودند نیز پوشیده نیست. تقی زاده نیز می گوید:«دربارهٔ تمدن اسلامی می‌نویسد: «بعد از تمدن یونانی تا ظهور تمدن جدید اروپایی در چند قرن اخیر، بزرگترین و عالیترین و پرمایه‌ترین تمدن‌های عالم، تمدن اسلامی بین قرن دوم تا هفتم (هجری) بود که رونق علوم و فنون عقلی در آن… به بالاترین درجهٔ کمال رسید و… اساس تمدن اروپایی هم تا آنجا که به علوم و فنون است به وسیلهٔ ترجمهٔ کتب علمی عربی از قرن یازدهم و دوازدهم مسیحی… پیدا شده»(7) شهید مطهری در این باره می فرمایند:««پس از ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی و گرد آمدن ملل گوناگون در زیر یک پرچم به نام پرچم اسلام تمدنی عظیم و شکوهمند و بسیار کم‌نظیر به وجود آمد که باعث جامعه‌شناسی و تاریخ آن را به نام تمدن اسلامی می‌شناسد.»(8) 📖 پی‌نوشت‌ها: 1. طبرسى ، مجمع البيان فى تفسير القرآن ، انتشارات ناصر خسرو ، تهران، 1372 ش ، ج 8 ص 830 2. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، ج2، ص144. 3.آیه الله جوادی، سیره پیامبران در قرآن، نشر اسراء، قم، چاپ دوم، ص236 4.آیه اله جوادي آملي، همان، ص 47 5.موسوی لاری، سید مجتبی، سیمای تمدن غرب، چ1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1360ش، ص 173-204. 6. سیمون آدامز، اطلس تاریخ جهان برای دانش‌آموز، مرجان نگهی، جمشید نوروزی؛ انتشارات افق صفحهٔ ۶۶ 7.سید حسن تقی‌زاده، اخذ تمدن خارجی، تهران، انتشارات فردوس،1379ش ، ص46 8 .خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، نشر صدرا، ص146.