🔴 شبهه:
لباس مشکی تنم کردم و رفتم سمت مسجد برای مراسم احیا...
نیم ساعتی بود از مراسم گذشته بود....
انقدر شلوغ بود که حتی تو حیاط مسجدم نشسته بودن...
صدای الهی العفو،الهی العفو مردم،صدای خلصنا من النارشون تو کل محل پیچیده بود...
اومدم برم تو مسجد
دیدم یه دختر بچه جلوی در مسجد نشسته،به دیوار تکیه داده و یه بسته آدامس و چند تا فال دستشه....
🔵پاسخ اول:
این متن سعی دارد موذیانه دو ارزش را مقابل هم قرار دهد که هر کدام بازنده شد به نفع شیطان هست.....
🔵🔵پاسخ دوم:
این روزها شکل و شمایل تکدی گری فرق کرده. گاه این روش ها چنان بدیع و نو هستند که هر قدر هم که محتاط باشیم، قادر به تشخیص صحت آن نیستیم و برای کمک کردن یا نکردن بر سر دو راهی می مانیم....
✅متن کامل شبهه و هر دو پاسخ👇
http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1032
📤پاسخگویان
https://t.me/pasokhgoyan/12061
https://eitaa.com/pasokhgooyan/1557