🔴متن شبهه: زمانی که عربها داشتند زنها رو سنگسار می کردند و با لبخند یک دختر شش ساله تحریک می شدند، پوران دخت و آزرمی دخت در زمان ساسانی بر تخت سلطنت نشستند و بر پهنه بزرگی از آسیا و بخشی از اروپا تصمیم میگرفتند. منبع: ایران در زمان ساسانیان 🔵پاسخ به شبهه: 🔮آن دسته از باستانگرایان افراطی که همیشه با اسلام سر ستیز داشته و برای رسیدن به مقصود خود، دست به تحقیر و تخریب اعراب (بخوانید اسلام) می زنند، چاره ای جز بزک کردن بیهوده ی دوران پیش از اسلام نمی بینند و ما اگر بخواهیم تنها یک دلیل بر پستی و حقارت آنها بیاوریم، همین قیاس مع الفارق بالا کفایت می کند. آنها مدام تلاش می کنند هرچند شده با مطالب دروغ و تحلیل های آبکی، کل دوران پیش از اسلام را تطهیر و آن همه رنج، بی عدالتی و ستمی را که ایرانیان از سوی پادشاهان ستم پیشه متحمل می شدند، کتمان کنند؛ اما باز هم نمی توان واقعیات تاریخی را عوض کرد. بله ما در دوره هایی صاحب تمدن و فرهنگ درخشانی بوده ایم اما فراموش هم نکنیم که 👇 1⃣همین اسلام بود که به ایرانیان عزت و افتخار بخشید و اعراب جاهلی را نیز از صفات پست اخلاقی نجات داد. 2⃣همین اسلام بود که حقوق زنان و دختران را به رسمیت شناخت و با قوانین متعالی، برای زنان ارزش و قداست به ارمغان آورد. 3⃣همین اسلام بود که دختران را مبارک دانست و سفارش به نیکی با همسران کرد. 🔮اما در مقام پاسخ باید گفت برخلاف این ادعا، "آرتور کریستین سن" در کتاب "ایران در زمان ساسانیان"، تنها اشاره ی کوتاهی به پادشاهی بوران دخت و آزرمی دخت کرده و هیچ قیاسی هم بین ایرانیان و اعراب نداشته است.(1) 🔮نیز باید توجه داشت این دو زن جزو حدوداً 10 پادشاه ناتوانی بوده اند که در خلال 4 سال پایانی دولت ساسانی، لباس سلطنت به تن کرده اما خیلی زود حکومت را به دیگری واگذار کرده اند. در واقع انتخاب عنوان "انقراض دولت ساسانی" برای بخش پایانی این کتاب که ذکری از این دو تن رفته، خود نشان از اوضاع بسیار آشفته ی ایران در اواخر دوران ساسانی دارد. یعنی این دو زن زمانی بخت جلوس بر تخت شاهی پیدا کرده بودند که مملکت اوضاع آشفته ای را تجربه می کرد و رهبری حکومت، هر روز بین بزرگان و درباریان دست به دست می شد! 4⃣برخلاف تصویری خیالی که باستانگرایان از اوضاع آشفته ی اواخر دوران ساسانی به ذهن مخاطبان خود القا و پادشاهی زنان در آن دوران را نماد احترام به زنان قلمداد می کنند، منابع تاریخی چیز دیگری می گویند. 🔮ابوعلی بلعمی در کتاب خود معضل "بی مردی" را دلیل روی آوردن بزرگان به زنان دربار دانسته و نوشته است: "همه ی پادشاهی شهربراز چهل روز بود و از پس او از اهل ملک کس نیافتند مگر دختران پرویز را. پس لشکر عجم گرد آمدند و بوراندخت را که خواهر مهتر بود به ملک بنشاندند."(2) 🔮استاد عبدالحسین زرینکوب هم هنگام ذکر ضعف و سستی در اواخر دوران ساسانی، با اشاره به گزارشات مختلف و متناقض در خصوص مدت سلطنت این دو زن، می نویسد: "پریشانی احوال در آن زمان تا به جایی بوده که گاه به ضبط و ثبت تاریخ جلوس و مرگ این پادشاهان نیز نمی پرداخته اند."(3) 🔮اما مرحوم زرینکوب در تحلیلی در چرایی واگذاری سلطنت به زنان ساسانی، سخن از دسیسه ی بزرگان به میان آورده می نویسد: "از اینکه بوران و آزرمی دخت به پادشاهی رسیده اند، نیک برمی آید که در آن روزگاران زنان حرم نیز پادشاهی را چون بازیچه ای می دیده اند و برای نیل بدان در دسیسه ها و توطئه های سرداران و بزرگان مداخله می کرده اند."(4) ✅ حال چند پرسش: ❓پست شمردن دیگر اقوام به ویژه اعراب، چه نسبتی با خرد و فرهنگ و انسانیتی دارد که همیشه از آن دم می زنند؟ و اصلاً شکوه و عظمتی که بخواهد با تحقیر دیگر قومیت ها حاصل شود، چه سودی برای ما خواهد داشت؟ ❓آیا باستانگرایان دین ستیز، به همان اندازه که به تحریف تاریخ و انتشار دروغ و داستان پردازی دست می زنند، جرأت انتشار اسناد جنایت ها، کشتارها، ستم پیشگی ها و هوسبازی های شاهان دوران باستان را هم دارند؟ 🔮مرحوم زرینکوب در کتاب دیگرش به صراحت از عدم استقلال و ناتوانی این دو پادشاه در کنترل اوضاع ایران سخن رانده است: "سلطنت بوران هم چندان دوام نیافت و او که وزارت خویش و در واقع فرماندهی سپاه را به پس فرخ داد، موفق نشد به آشفتگی ها پایان دهد...در هر حال در این ایام، فرمانروایی واقعی در دست موبدان و نجبا بود که زنان و کودکان را همچون بازیچه ای بر صحنه می آوردند و خود از پشت پرده آنها را به میل خود به حرکت در می آوردند...آزرمی دخت هم که درین ایام بر تخت نشست، مثل خواهرش بوران از خود تقریباً هیچ قدرت و اراده ای نداشت."(5) 🔮اکنون با توصیف بالا، بهتر می توان درک کرد منظور از "تصمیم گیری پوران دخت و آزرمی دخت بر پهنه ی بزرگی از آسیا و بخشی از اروپا"، دقیقاً یعنی چه؟!