اینجا کسی به غیر تو مارا محل نداد... یک سال گذشت ... عجب سالی بود! و من هنوز این سال رو نمیتونم باور کنم .خیلی چیزا مثل یه خواب بود . . ۲۳ آبان عجیب روزیه برا من ، که به زمانی با رسیدنش حسابی خوشحال میشدم و الان با رسیدنش گریه ام میگیره ، این زمان داره برای من با سرعت می‌ره جلو و من دارم به پایان خودم نزدیکم میشم . نمیدونم عاقبت بخیر میرم یا ... ▪ ▪ چه سود از آن همه جشن تولد آن همه شمع؟ یکی از آن همه امشب سر مزار تو نیست! ▪ ▪ پ.ن: عمرت رفت... حواست هست؟ می‌نویسم برام بمونه یادگاری ایسنتا و اینا نمی‌زارم .اینجا همه خودی اند😊