💫 💫 🙏کسی آبرو ریزی نکنه!🙏 همه دورتادور سفره نشسته بودیم.🍽 از گرسنگی نمی‌دانستیم قاشق 🥄 را بکنیم توی دهنمون 👄یا توی چشامون👀. فرمانده مقر بالای سنگر نشسته بود. چند نفر آدم مهم با لباسای اتوکرده هم دوروبرش نشسته بودند. فرمانده قبلاً گفته بود از بالا می‌آیند برای بازرسی.😮 آبروریزی نکنید. این روزهای آخر آموزشی آبروی منو بخرید.🙏 غذایمان برنج بود و کباب.🍚 آشپز 👨‍🍳 برای اولین‌ بار خوش‌اخلاق شده بود. معاون مقر گاهی می‌خندید😏 اکبر کاراته گفت: کاشکی بازم بیاند! حاج بابایی می‌گفت: آره؛ بلکه نفسی تازه کنیم؛ مُردیم! داشتیم حرف می‌زدیم که آشپز👨‍🍳 با یه فیس و افاده‌ای گفت: برادران عزیز، کسی هست که غذا بخواد❓ فرمانده دوست داشت همه با هم بگیم: نه‌خیر، سیر شدیم. دستتون درد نکنه! هنوز حرفش تمام نشده بود که همه با هم - هرسیصد نفر- بشقابامونو 🍽بردیم توی هوا و گفتیم: مَن مَن! به من بده! من بازم می‌خوام❗️❕ ما جیغ‌وداد می‌کردیم و فرمانده هرچه آبرو پیش بالایی‌ها داشت از بین بردیم.😅 📚مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مطاف عشق 📸* تصویر تزیینی است *📸 ✍ سجاد دهرویه @sajad_dehrooye 👣توق نوجوانی •┈┈•••✾•🌷🌿🌺🌿🌷•✾•••┈┈• http://eitaa.com/patogh_nojavani