بازدلم آمده در پیچ وتاب
انقلب ینقلب انقلاب
حسن حسن زاده آملی. این نام بر جلد کتاب انسان در عرف عرفان دیده میشود. بدون هیج تکلف. نه علامهای و نه ذوفنونی و نه چیز دیگر! اگرچه همه اینها بود. از نوجوانی با نام ایشان آشنا بودم. عمدتاً در کنار آیتالله جوادی آملی. و اغلب هرگاه بحثهای عرفانی و تجربههای عرفانی عرفا مطرح می شد، نام او و استادش علامه طباطبایی و اساتید سلوکیشان- مرحوم قاضی و مرحوم حسینقلی همدانی و مرحوم سیدعلی شوشتری وسید جولا جلوهگری میکرد. و هرگاه به روحانی ترازی که در علوم مختلف صاحبنظر است و مایه فخر روحانیت و الگوی طلبگی میخواستیم اشاره کنیم نام ایشان میدرخشید. انسان در عرف عرفان کتابی بود که در دهه اول طلبگی با آن آشنا شدم و کتاب هزار و یک کلمه و دیوان شعری از او و بهگمانم با طلیعهای اینچنین:
باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب، ینقلب، انقلاب
همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب
آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب
نور خداییست که درشرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب
آب حیاتست که در جزء وکل
انسحب ینسحب انسحاب
شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب
از سرشوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب
صنع نگارم بنگر بی حجاب
احتجب یحتجب احتجاب
سر قدر از دل بیقدر دون
اغترب یغترب اغتراب
آُمُلیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب
دربارهاش زیاد میشنیدیم و این معاشرت با اهالی معرفت در گعدههای بیتکرار طلبگی برای ما زمینهای برای به خود آمدن بود. سالها گذشت تا با کتاب تصحیح و تعلیقه بر اشارات و تنبیهات بوعلیاش انس بیشتری یافتم. مخصوصا در نمط نهم که بوعلی چشمهای از تسلط عرفانیاش را به رخ میکشد و از 《عشق عفیف》 و 《فکر لطیف》 و 《عبادت مقرون با تفکر》 میگوید، را خواندم.
اغلب او را در حال پیادهروی میدیدم. حوالی منزلش در خیابان صفائیه قم. شنیده بودم مریدگریز است، مزاحمش نمیشدم؛ یک بار به دیدنش رفتم. اواخر دهه هفتاد بود. برای مصاحبه و بهمنظور درج درنشریهای که برای مبلغین طرح هجرت تولید میشد. به درب خانهاش رفتم. شخصاً دررا بازکرد. نه دفتری و نه دستکی! درخواستم را مطرح کردم. ناشی بودم و بدون هماهنگی و وقت قبلی و معرف و امثالهم انتظار داشتم مصاحبه عمیق داشته باشم. نمیدانم برای او که اهل تکلف نبود این تمهیدات یا حواشی چقدر مهم بود؟. اما به هرحال امکان مصاحبه محیا نبود، اما حدود 5 دقیقه بیرون منزل گفتگو میکردیم. خیلی با احترام و همراه با مطایبه صحبت میکرد. در همان زمان کوتاه بداهههای جالبی شکل گرفته بود.
این روزها که خبر ارتحالش را شنیدم همه گذشته تداعی شد. جهان علم انسان بزرگی را ازدست داد. شیعه و حوزه عزادار شد. خداوند رحمتش کند.
@masaelepazuheshi