سرشت پاک انسان یک) آموزه انحرافی «گناه ذاتی انسان» به آیین تحریف شده مسیحیت وارد شده است. با توجه به آنچه در سفر پيدايش آمده خداوندی که آدم را به صورت خویش آفريد، در ابتدای خلقت گنه‌كارش نمی‌دانسته، ولی چون گناه آدم شخصی نبود، به همه سرايت كرد. بنابراين، همه به‌خطای میوه ممنوعه از بدو تولد گناه‌كار بوده و به گمراهی كشيده شده‌اند. يعنی آدم با گناه خود، ذات انسان را فاسد كرد و از همین‌رو انسان تحت سلطه گناه درآمد. شخصی به‌نام پولس، از مهم‌ترين شخصيت‌های جهان مسيحيت است که بسیاری از انحرافات این دین به او نسبت داده می‌شود. از نگاه پولس اگر خداوند مى‌خواست تمام فرزندان آدم را به خاطر اين گناه به عذاب گرفتار كند، با رحمت واسعه‌اش سازش نداشت. مسيح ظهور كرد و با خون خود آن گناه ازلى را از دامان انسانيت پاك نمود. در این توجیه هدف خلقت به چالش جدی کشیده می‌شود، یعنی چه که خدا انسانی بیافریند و بعد در همان بدو آفرینش تمام زحماتش هدر برود و برای رفع مشکل به وصله پینه متوسل شده و خود در قالب عیسی متجسد شود و به دارآویخته شود، تا قربانی گناهان بشر شود؟! وضوح بطلان این عقیده نیازی به توضیح ندارد. دو) فردوسی می‌سراید: درختـی که تلخ است وی را سرشــت گـرش بر نشـــــانی بــــه باغ بهشــت ور از جوی خلــــــــدش به هنــگام آب به بیــــــــخ انگبین ریزی و شــهد ناب ســـــــر انجام گوهــــــــــر بکـــار آورد همـــــــــان میــــــــوه تلـــخ بــار آورد یعنی درختی که میوه‌اش تلخ باشد، اگر به پایش عسل هم ریخته شود شیرین نمی‌شود!(فردوسی به پرهیز از تكريم افراد بی‌جنبه و نوکیسه اشاره دارد، چرا که ظرفیت آن را ندارند). سه) کانت می‌گوید: «از چوب کج بشر تا به حال هیچ چیز صافی ساخته نشده است!» هر کاری که انسان‌ها می‌کنند تا اندازه‌ای غیرقابل اعتماد و سست و بی‌بنیاد است. علتش این است که ما، به همان اندازه که صاحب عقل و هوش عالی هستیم، موجوداتی صاحب هیجان‌ها و غرایز پراشتباه هم هستیم. پس انتظار نداشته باشیم که همه چیز کامل و بی‌نقص باشد. این برداشت واقع بینانه است. چهار) از آیزا برلین کتابی به نام سرشت تلخ بشر! ترجمه لیلی سازگار منتشر شده است. سازگار می‌گوید: برلین اساساً کتابی ندارد، بلکه آثار او بیشتر متن سخنرانی‌هایی است که ایراد می‌کرده. کتاب سرشت تلخ بشر نیز مجموعه‌ای از سخنرانی‌های او درباره ماهیت بشر، آزادی و جهانی شدن است که توسط هنری هاردی تدوین و ویراستاری شده است. لیلی سازگار این نام را از عبارت ایمانوئل کانت که: «از چوب کج بشر تابه حال هیچ چیز صافی ساخته نشده است.» اقتباس کرده است. پنج) سعدی نیز اینگونه می‌سراید: اگر زِ دست بلا بر فلک رود بدخوی زِ دست خوی بد خویش در بلا باشد همچنین: چون بُوَد اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد شش) «شون دزا» شارح کنفوسیوس اعتقاد دارد از نظر کنفسیوس، طبیعت بشر سرشته بر بدی و بدخواهی است و از همین‌روی، انسان موجودی ذاتاً واقع‌گرا و نه آرمان‌جوست. اگرچه منسیوس نوه کنفسیوس و دیگر شارح نظراتش معتقد است بشر از دیدگاه کنفوسیوس طبیعتی نیک و رو به‌ خیر دارد و به‌همین دلیل، انسان اساساً موجودی آرمانگراست و در پی تحقق نیکی‌های مطلوب خویش است. هفت) قران حکیم اما سرشت انسان را خوب و الهی معرفی می‌کند. «سرشت پاک خداوندی که سرشت مردمان هم بر همان اساس است.» بر این اساس آدمی پاک زاده می‌شود و ممکن است بر اثر گناهان و خطاهای اخلاقی از فطرت خویش فاصله بگیرد. از این رو خطاها و حماقت‌های زیادی ممکن است از انسان سرزند. این خطاها ربطی به سرشت نیکش ندارد. هابز به‌درستی می‌گفت: طبع انسان گرفتار هوس‌های چشم و گوش و شیفتۀ نواها و زیبایی است و چون بر وفق اینها عمل می‌کند هرزگی و بی‌نظمی پیدا می‌شود. با این حال برخی از مردمان از دست می‌روند، حکمت و سخن حکیمانه در آنها اثر نمی‌کند. مشرکان به شعیب(ع) می‌گفتند: خیلی از چیزهایی که می‌گویی را نمی‌فهمیم! این سخن نه از سرشت بد که از ضمختی انبوه غباری است که به کوهی تبدیل شده و حائلی میان سخن فضیلت‌مندانه و سرشت اینان شده و گوش و چشم و دلشان را برای پذیرش سخن حق از کار انداخته است. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi