«حاج عباس نوراللهیان» پدر معظم شهیدان «علی و » در سن ۹۳ سالگی به علت کهولت سن و پس از تحمل درد و رنج دوری از فرزندان رشیدش، دعوت حق را لبیک گفت و به شهیدانش پیوست. کاظم از همان دوران دانش آموز، هم کار فرهنگی تشیکلاتی میکرد و هم اردوی جهادی میرفت. برادرش شهید شده بود، اما خودش هم جبهه میرفت؛ حتی بعد از اینکه در عملیات رمضان سال 61 روی مین رفت و پایش مجروح شد. درس هم میخواند. پزشکی قبول شده بود اما دانشگاه امام صادق علیه السلام را ترجیح داد. شد ورودی 1364 رشته . باز هم جبهه میرفت. استادش اما امید داشت او مطهری بشود. هشت سال در تمام عرصه ها از تخریب در جبهه تا تبلیغ در پشت جبهه؛ از خراسان تا کردستان و خوزستان همه جا حضور داشت. مزدش را در کربلای 4 گرفت. یک ماه هم مفقودالاثر بود. آخرش هم در حرم امام رضا مأوا گرفت. استادش میگفت تو الآن مثل بزغاله‌ای! نه شیر داری، نه گوشت. درست رو تموم کن تا مثل شهید مطهری فایده داشته بشی. کاظم شهید که شد، به خواب استاد آمد و گفت: اینجا بزغاله‌ها را هم خوب می‌خرند! استاد آیت الله بود اما عمامه‌اش را درآورد گذاشت روی میز. شعر میخواند و گریه می‌کرد. می‌زد تو سرش: خاك به سرت نجفی، این همه سال ذکر گفتی، این همه سال زحمت کشیدی، ولی به اندازۀ این دانشجو نشدی. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات