امشب از خدا عشق می خواهم، عشق به خود خودش، عشقی که به خاطرش از او حیا کنم، عشقی که با او زخم های گناه بر قلبم را التیام بخشم، عشقی که با او جبران کنم تک تک آن چه از مردم و آدم ها به گردن دارم، عشقی که با آن گردنم را از آتش نجات دهم، عشقی که با او برخیزم، مبعوث شوم و قیام کنم، عشقی که با او عَلَم کنم مظلومیت سید علی را، عشقی که با او فریاد بزنم، فریاد بزنم درّندگی و گرگ صفتی دشمن را، فریاد بزنم مسمومیت و دجال بودن تمدن غرب و اینستاگرام و فجازی و کل هیکل و آداب و مناسکش را، فریاد بزنم آه و ناله و درد و رنج کودکان یتیم غزه را، فریاد بزنم تنهایی خیمه و حرم امروز جمهوری اسلامی را، فریاد بزنم دد منشی و خناس بودن منافقین و زالوصفتان داخلی را، عشقی که با او قطره ای باشم بازگشته به دریای بیکران وجود الهی، عشقی که با او در یک کلام «منتظر» باشم...