-شنيدن داستان به شرط سبزي پاك كردنه. زود بيا مشغول شو ببينم. خانم جون كه نگاه پر مهري به فرزاد داشت گفت: نه، چيكارش داري بچه رو،خسته اس . مگه دختره كه بشينه سبزي پاك كنه. به چشم هاي خانم جون نگاه كردم. محبتش به من توي چشم هايش معلوم بود. ولي دست خودش نبود انگار پسردوستي با گوشت و خونش عجين شده بود. خانم جون در حالي كه ميخنديد گفت - خب مادر، كسي به تو ميگه برو ماشين تعمير كن، برو سِركار، برو خريد. سريع گفتم : -بله شما مطمئن باشيد من زودتر از فرزاد ميرم سركار. خريد هم اگه لازم باشه خودم ميكنم. فرزاد گفت : -اولندش، شوما همين الانم سركاري. بعد در حالي كه سعي ميكرد اداي مردهايي مثل ستارخان- شوهر عشرت خانم همسايه مان- را در بياورد گفت : -دومندش حق نداري بري خريد. چه معني داره دختر بره با بقال و چقال حرف بزنه. ببينم رفتي خريد، پاتو قلم ميكنم. مامان كه خشم و عصبانيت را توی چشم هاي من ميديد به فرزاد گفت : -شما خيلي بيخود ميكني! بعد يك چشمك به من زد و گفت: خوب حالا بچه ها، يكي به دو بسه. بذاريد ببينيم خانم جون چي‌ مي گه؟ خانم جون در حالي كه يك شاخه نعنا را از لاي دسته سبزي بيرون ميكشيد گفت : - آره خلاصه اين سناتور نصيري هم اونطوري، از اوج عزت به حضیض ذلت ميرسه و يك كارمند ساده دولتي مي شه. جليل هم خوشحال و شاد برميگرده حموم، وسايلش رو مي گيره كه بره. ولي جايي نداشته كه بره، هر چي فكر ميكنه اون وقت شب كجا رو داره كه بره، چيزي به ذهنش نميرسه. هي اين پا و اون پا ميكنه كه آميزنصرالله متوجه ميشه و ميپرسه: - پسرم! غريبي؟ اين وقت شب جايي داري بري؟ جليل بغضش ميتركه و ميشينه از سير تا پياز زندگيش رو واسه آميرزا تعريف ميكنه. آميرزا هم كه هم دلش ميسوزه و هم دنبال يه شاگرد ميگشته، به جليل اعتماد ميكنه و كليد حموم رو ميسپره بهش، تا هم شب ها تو حموم بخوابه و هم مواظب حموم باشه و صبح زود در حموم رو باز كنه. خود آميزنصرالله هم كه سن و سالي ازش گذشته بوده يه كم بيشتر استراحت كنه ز قضاي روزگار آميزنصرالله، باباي خدا بيامرز من بوده. تا خانم جون اين را گفت؛ من و فرزاد كه حالا او هم آمده بود پاي سبز‌يها و هر از گاهي چند تا تره پاك م‌يكرد با تعجب گفتيم، اِ اِ اِ، چه جالب! فرزاد گفت : -خب بذاريد از اينجا به بعدش رو من بگم. آره، يه روز كه خانم جون رفته بوده حموم، چشمش به آقا جليل ميافته و يك دل نه صد دل، عاشق آقا جون ميشه. خانم جون گفت : - خبه. خبه. بي خودي از خودت، واسه من عيب نذار، من از اون دخترا نبودم. همه، رو سر من قسم ميخوردن..... 🌺🌺 @payame_kosar🌺🌺