🍀🍀🍀 ✅ 13 توصیه استاد دینانی به علاقمندان به فلسفه 🌺 فلسفه آموزش اندیشیدن است، نه آموزش اندیشه ها. اگر بخواهیم رسالت یک کلاس فلسفی را در یک جمله خلاصه کنیم. بهتر از سخن کانت نخواهیم یافت که گفت: فلسفه آموزش اندیشیدن است، نه آموزش اندیشه ها. روش اصلی استاد دینانی، درگیر کردن ذهن دانشجو با مسائل فلسفی است تا خود به دنبال پاسخ آن بیافتد. محورهای اصلی اصولی که استاد در عمق بخشیدن به اندیشه ی دانشجویان به کار می برد را می توان به ترتیب زیر طبقه بندی کرد: ۱: طرح مسئله کنید طرح مسئله به این معنا است که فرد را مستقیماً با مشکل فلسفی مواجه کنیم و آن مسئله را به بخشی از دغدغه های فکری وی مبدل سازیم. اگر به درسی طرح مسئله نشود، مسئله ای بسیار مهم و اساسی، ساده و سطحی جلوه خواهد کرد و به تبع آن با راه حلی غلط، به راحتی حل خواهد شد. ۲: انتظار خود را از فلسفه تغییر دهید دکتر دینانی معتقدند: ‘همه از فلسفه به دنبال آخرین حرف می گردند، ولی مگر آخرین حرف وجود دارد؟!’ اگر انتظار داشته باشیم که لقمه جویده شده فلسفه را به صورت کپسول دراختیار ما قراردهند، هرگز فیلسوف نخواهیم شد. اگر ذهن شما طالب جزمیت و آرامشی مطلق است، دلیلی ندارد که فلسفه بخوانید، اما اگر فلسفه می خواهید، انتظار خود را از آن تصحیح کنید. ۳: مسئولیت سخنان خود را بر عهده بگیرید اگرفلسفه به درستی خوانده شود، درصد بسیارناچیزی از حافظه ما را اشغال می کند. چرا که ماهیت فلسفه، فهمیدنی است و نه حفظ کردنی. اگر آن چه می خوانیم را اول بفهمیم و سپس رد یا قبول کنیم، آن مطلب از آن ما خواهد شد و دیگر حتی نیازمند آن نیستیم تا به خاطر آوریم که آن را در کجا خوانده ایم؛ زیرا اکنون با دلایلی که در دست داریم، یا از طرفداران آن عقیده ایم و یا از مخالفان آن و می توانیم در آن زمینه اظهارنظر کنیم. اما اگر آن چه می خوانیم را تنها حفظ کنیم، مانند آن است که در پشت سر بزرگان فلسفه مخفی شده باشیم و بدون آن که مسئولیت نظرات اشتباه آنان را بر عهده بگیریم، خود را تنها در محسنات سخنان آن ها شریک بدانیم. چنین عملی بیشتر به سیاست شباهت دارد تا به فلسفه. ۴: دغدغه های اصلی فیلسوفان را بیابید این نکته را نباید فراموش کرد که هیچ نظریه فلسفی، بدون وجود یک دغدغه فکری مطرح نشده است. ابتدا باید دغدغه آن فیلسوف را کشف کرد و با وی در آن معضل همفکری و همدردی کرد و آنگاه راه حل وی را برای خروج از آن معضل مورد بررسی قرار داد. در بسیاری از موارد، پس از طی این فرایند، راه حلی که تاکنون به آن توجهی نداشتیم بسیار معقول و ارزشمند جلوه خواهد کرد، چرا که می فهمیم که فلان فیلسوف یا متکلّم نظریه عجیبی را مطرح کرده است، درمسیر فکری خویش با مشکل عجیب تری مواجه بوده است و نه تنها چشم خود را بر آن مشکل نبسته است، بلکه مردانه ایستاده است و از آن چه در توان داشته، در حل آن دریغ نکرده است. آنگاه است که متوجه می شویم که او نه تنها نسبت به کسانی که آن مشکل را جدی نگرفته اند، بالاتر است، بلکه به دلیل آنکه کوشیده است تا آن را از جلوی راه متفکران دیگر بردارد، در خور ستایش و تقدیر به شمار می آید. ۵: کلاس فلسفه، کلاس بحث است کلاس فلسفه، کلاسی نیست که مدرس، متکلّم وحده باشد و دیگران شنونده صرف. باید دیالوگ ها و محاورات افلاطونی را به صورت زنده در کلاسی اجرا کرد و دانشجویان را در بحث شریک کرد. گرچه این امر باعث می شود تا به علت محدود بودن واحد های دانشگاهی و ساعات تدریس، دانشجو در طول ترم، تنها به چند بحث فلسفی مسلط شود و حیطهاطالعات وی محدود گردد، اما می توان این مشکل را نیز به چند روش برطرف کرد. یک راه حل آن است که کلاس های فلسفه به دوو دسته نظری و عملی تقسیم شوند و در کلاس های عملی، به بحث جدی در خصوص چند مسئله فلسفی پرداخته شود.