⭕️افسانه ساربان امام! در ادامه بحث افسانه سازی، به داستان ساربان و ربودن کمربند امام توسط او می پردازیم. از آن جا که داستان بسیار طولانی است خلاصه آن را ذکر می کنیم: شهربانو همراه خود از جواهرات گرانبهای ایرانی می آورد و پس از ازدواج با امام به ایشان می بخشد. امام، روز عاشورا با این تحفه گران بها ـ که کمربندی از طلای خالص بوده (!) ـ به میدان می رود و به شهادت می رسد! ساربان امام شبانه برای تصاحب این کمربند به سراغ جسد مطهر امام می رود و بر سر امام آن می آورد که مسلمان نشنود کافر نبیند. سازنده این داستان طولانی در ادامه آن، از زبان ساربان می گوید که: فرشتگان بر سر پیکر حسین فرود آمدند. گریه کردند وناله سردادند و از حسین از مصایب و مشکلاتش پرسیدند و او جنایت مرا از اول تا آخر به آنان گزارش کرد و...، که جعلی بودنش از آفتاب نیز آشکارتر است. شما را به خدا، چگونه ممکن است کسی که آن جنایت هولناک و وحشیانه را نسبت به فرزند رسول خدا مرتکب شده بود، بتواند جمال پیامبر و علی و حسن و زهرا (علیهم السلام) را زیارت کند؟! فقط این مانده بود که بگوییم جنایتکاران عاشورا اهل مکاشفه بودند و لابد گاه گاهی هم چون ساربان چشم بصیرتشان باز می شد! به احتمال زیاد این خبر را مزدوران بنی امیه ساخته اند تا در ذهن خوانندگان این داستان چنین تلقین کنند که یاران و اصحاب حسین نسبت به آن حضرت بسیار بی وفا بودند و حتی ساربانش که عمری را با او بود و از نزدیک اخلاق و رفتار امام را دیده بود، با حضرتش چنان رفتار کرد که دشمن جانی و کافر حربی هم نمی کند! 📚اطلاع رسانی حوزه 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh 🔜