ناز می‌کردند و میشد! حاج حسین یکتا: علی آقای مالکی برای من میگفت. بچه‌ی قمه، مداح لشکر هفده علی بن ابی طالبه. میگه در سردخونه‌ی قم رو باز کردیم، با حاج احمد کریمی، فرمانده‌ی گردان ما بود. خدا رحتمش کنه. میگفت از در سردخونه رفتیم، یکی از بچه‌ها ناز خوابیده بود روی زمین. تیر خورده بود. تو تابوت بود. گفت: علی! من دوست ندارم مثل این شهید شم. احمد کریمی خیلی هیکلش رشید بود. که وقتی بچه‌ها تو گلزار شهدای قم بهش گفته بودند حاج احمد خیلی از این قبرا به هیکل تو کوچیکه. میگفت تو اون لحظه بالا سر اون شهید گفت من دوست دارم مثل امام حسین ارباً اربا بشم. اکبر نوری که فرمانده‌ی گردان حضرت معصومه‌ی قم بود، به خود من میگفت؛ میگفت حاج حسین لب خاکریز نشسته بودم، خمپاره اومد بین احمد کریمی و علی آزاد فلاح و عبدالله مروج... تیکه‌های احمد کریمی رو سینه نخل‌های نهر دویجی شلمچه جمع کردیم، کل احمد کریمی شد یه گونی سنگر. گفت میخوام مثل امام حسین ارباً اربا بشم و مثل امام حسین ارباً اربا میشد. یعنی ناز میکردند: خدایا من دوست دارم این جوری شهید بشما؛ این جوری شهید میشدند. @Pelak_channel