🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
ࢪمآن↯ ﴿ #رمان_عشق_به_یک_شرط ﴾ #قسمت34 فاطمه باز بحث محرمیت رو اورد وسط و محسن و برادر شوهر
ࢪمآن↯ ﴿ مهدی ادامه داد: - منظورم حادثه شاهچراغ هست! . اهان ی گفتم و منتـظر موندم ادامه بده: - جوونای ما صبح شون رو با بی بی سی شروع می کنن و شب شون رو با اینترنشنال به پایان می رسونن بعد به ما نظامی ها و بسیجی ها می گن مغز تونو شست و شو دادن! با این حرف ش خنده ام گرفت. لبخندی بهم زد و گفت: - شبکه های خارجی کارشون تحریک احساسات مردمه! تازه خیلی از بچه های مدرسه ای و جوونا رو با پول کشیده وسط یه پسر ۱۵ سآله رو گرفتن با گریه می گفت به خدا فقط بهم زنگ زدن ۵۰۰ تومن دادن گفتن پرچم سیاه اتیش بزن اینجوری گول شون می زدن! اون دسته دختر و پسرای های بی دین و ایمان ی هم که زندگی غربی می خوان هر غلطی خواستن بکنن اومدن وسط و می کشن و تار و مار می کنن و از بین می برن! مردم خودمون رو انداختن به جون نیروی انتظامی و بسیجی ها! اخه شما کجای این دنیا این که وقتی خوابین و گردش این بدبختا دارن سر مرز و توی سوریه و توی عراق و توی کشور ازتون مراقبت می کنن کجا این وقتی متروپل ریخت پلاسکو سوخت کرمنشاه زلزله اومد سیل اومد بسیجی ها گروه گروه رفتن به مردم کمک می کردن قصد تروریست ها و شبکه های خارجی همین بود تصرف احساسات مردم و انداختن اونجا به جون کشور خودشون و پروژه کشته سازی! متعجب گفتم: - پروژه کشته سازی؟ سری تکون داد و گفت: - اومدن از بعضی از شهرا پروژه کشته سازی راه انداختن هر دختری که فوت می کرد یا خودشون با نقشه اون رو می کشتن بین اغتشاشات می نداختن گردن نظام یا می گفتن اونو دستگیر کردن و جنازه اشو اوردن انداختن و اینجوری بیشتر مردم و هیجان زاده می کردن خیلی ها رو هم با خبر فیک می گفتن نظام کشتهو اونایی که زنده بودن بار ها استوری می زاشتن بابا من زنده ام نظام چطور منو کشته؟ و اخبار هم از طریق گزارشگر بی تعارف به خونه خانواده هایی رفته که گفتن