خواهرزاده مرحوم نخودکی، بنام عبدالعلی میگفت: به اتفاق حاج شیخ از «ظفره» به طرف اصفهان میآمدیم و من بزغاله ای بر دوش داشتم. حیوانک با دیدن گلههای گوسفند در راه به هیجان میآمد و دست و پا میزد و فریاد میکشید و موجب زحمت من میشد. حاج شیخ فرمودند: چرا عقب مانده ای؟ عرض کردم: این حیوان اذیت میکند. فرمودند: بزغاله را نزد من بیاور. چون پیش ایشان بردم، چیزی در گوش آن حیوان گفتند و فرمودند: رهایش کن، از آن پس، بزغاله قریب هفت فرسنگ باقیمانده راه را تا شهر بدون دردسر عقب ما آمد و دیگر به اطراف و گوسفندان توجه نکرد.
#اطاعت_بزغاله
کانال مرحوم شیخ نخودکی
https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc