ترجمه عربی: لكنّ‌ الذين لا يشاهدونه بكامله يتقيّدون بإدراك الحسن فقط‍‌. أمّا الذين تمدّد فيهم هذا الكوثر من طرف إلى طرف،و كأنّه ملأهم و أسكرهم،فلا يتيسّر لهم أن يبقوا على حال المشاهدة آنذاك،ما دام الحسن مستوليا على النّفس كلّها. و الواقع هو أنّا لسنا هنا أمام شيء مرئيّ‌ من الخارج يراه الرائي من الخارج أيضا. بل إنّ‌ صاحب البصر الحديد يكون ، في ذاته، على المرئيّ‌ عند ذاك؛ فالمرئيّ‌ بين يديه حقّا، و لكنّه يجهل هو، غالب الأحيان أنّه قابض على المرئيّ‌،فينظر إليه كأنّه يظهر له من الخارج.و لا غرو،فإنّه ينظر إليه على أنّه شيء مرئيّ‌،فضلا على أنّه يريد أن ينظر إليه أيضا.و مهما نظرنا إليه على أنّه شيء مشاهد،ألفيناه خارجا عنّا.و لكنّ‌ الوجه هنا هو أن ننزل إلى المرئيّ‌ ،و أن نظر إليه على أنّه هو و نحن شيء ، و أن ننظر إليه على أنّه ما نحن عليه في ذواتنا. مثل ذلك مثل من إذا أصبح في قبضة إله استولى عليه،كفويبوس مثلا أو إحدى ربّات الشّعر،أنزل في ذاته مشاهدته للإله،إن كان بوسعه أن يشاهد في ذاته إلها. ترجمه فارسی: آنان که زیبایی را به طور کامل، نمی‌توانند ببینند، تنها نمودی از آن به چنگ می‌آورد. ولی دیگران که از آن نکتار مست می‌شوند، و زیبایی سراپای روحشان را فرا می‌گیرد، دیگر تماشاگر نیستند! و واقعیت این است که چنان نیست که [در «دیدن» نیز] «دیده شده» در جایی بیرون از تماشاگر باشد! و در این سو، خودِ تماشاگر! بلکه کسی که با چشم تیزبین می‌نگرد آنچه را که می بیند دارد، هرچند نمی‌داند که آن را دارد، و آن را چنان می‌نگرند که گویی آنچه می‌بیند در بیرون از اوست؛ ولی او به عنوان چیزی خارج از خود به اشیاء می‌نگرد، چیزی که می‌خواهد ببیند! پس عجیب نیست که [به اشتباه] آن‌ها را خارج از خود در نظر بگیرد! حال آنکه باید در آن‌ها به عنوان چیزی که هستند، بنگرد، به نحوی که ما و آن‌ها، هستیم؛ و دیده شده‌ها، در ذات ما هستند؛ همان گونه که مجذوبان خدا اگر نیروی کافی داشته باشند، خدا را در درون خود می‌بیند.