... با پدیده های اجتماعی و بشری نمی توان با زبان حلال و حرام معمول فقهی گاه روبرو شد. خود اسلام و متن قرآنی چنین نکرده است در قبال بسیاری از عادات و رسوم عرب در دورانی که به جاهلیت موسوم است. صوفیان در واکنش به مدرسه های فقیهان خانقاه ها ساختند و در برابر شریعت فقه زده آنان از طریقت سخن راندند. در این منازعه البته مسئله اصلی، مسئله مرجعیت در تأویل دین و آثار اجتماعی و سیاسی آن در میان بود. آنان منتظر حکم فقیهان درباره حلال و حرام بودن سماع و رقص صوفیانه و قوالی کردن در مجالس نبودند. این فقیهان متمایل به تصوف بودند که به آن واکنش نشان دادند و البته به تدریج شماری از آنان آن را پذیرفتند. این منطق که پدیده ای تاریخی و انسانی و مبتنی بر تحول طبیعی جوامع بشری (در این مورد در نسبت با باورهای دینی و مذهبی و در شکل و قالب عادات و رسوم عامیانه و یا جمعی) را با این ملاک که اسلام از آن سخنی به میان نیاورده بخواهیم غیر مشروع جلوه دهیم نه تنها کاری کرده ایم بر خلاف سنت قرآن بلکه عملاً بدین معناست که اسلام در چارچوب سنت خود نمی تواند آنچه جدید است را پوشش دهد و نسبت خود را با تحولات طبیعی جوامع بشری و باورها و عادات و رسوم و ضرورت ها بیان کند. فقیهان البته چنین نمی اندیشیده اند. اما آنان که به تعطیل شریعت و یا ظهور شریعتی جدید حکم می کرده اند چنین می اندیشیده اند. در واقع رفتار فقیهان قشری و ظاهر گرا موجب شد که عده ای چاره را در تعطیل شریعت و اعلان نسخ آن ببینند. با این حساب روشن است که این سخن که در اسلام ما سماع نداریم سخنی است ناصواب. پدیده ای بوده فراگیر در میان قشر وسیعی از دلدادگان به آداب خانقاهی که خود ریشه در سنت های اجتماعی و باورهای مردمی و تظاهرات مذهبی محلی داشته است. حکم آن را هم فقیهان گفته اند و بسیاری از آنها آن را با ذکر شرایطی پذیرفته اند. این یعنی اجتهاد و مواجهه تمدنی و حقوقی با پدیده های بشری. @barrasihayetarikhi