🔸بیماران زحمات زیادی را بابت پرستاری به دیگران تحمیل می کنند و دستورات مختلفی در طول روز میدهند: - اگه میشه یه لیوان آب لطفا. - بیزحمت صدای تلویزیون رو کم کنید. _ اون کتاب رو از قفسه ی سوم بهم بدید. _ لامپ زرد آشپزخونه مستقیم تو چشممه بیزحمت خاموشش کنید. _شرمنده انگار یادتون رفته تو غذای من نمک بریزید. این ها نمونه هایی هستند که بیمار قطعا دقایقی باخودش کلنجار میرود که بگوید یا نه و نهایتا گاهی می گوید و گاهی شرمندگی مانع گفتن می شود. در سایر لحظات روز بیماران بیشتر ساکتند و این سکوت فرصت مناسبی ست برای "بهتر دیدن". 🔸وقتی بیماری، انگار از دنیای آدم ها بیرون می آیی و مثل ناظر بیرونی، نظاره گر اعمال و رفتارشان می شوی. فلانی عروس شده و بهمانی شکم پنجم است که باردار شده، پسر حاج فلان دارد ورشکسته می شود و عمو زاده ی همسایه سمت چپی،جوانِ جوان، دیروز از دنیا رفته.... 🔸همه در صحنه ی نمایش برای تو تئاتر بازی می کنند و تو درازکش مخاطب نمایشی. در سالنی که خوردن و آشامیدن هم ممنوع نیست😉 خوب که گوش تیز کنی موسیقی متن نمایش، هم از درون خودت و هم از اتاق فرمان صحنه ی تئاتر به گوش می رسد: "اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد" "خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا" https://eitaa.com/physicist_actor