فرایند ایست قلب وقتی به جای "خدا" به "بنده ی خدا" امید می بندیم، همان لحظات اول، ندایی از عمق جانمان هشدار میدهد که: " نکن!! اوبنده ی خداست، نه خدا. او محدود است." 🔺اما ما دچار مغالطه ی بدی شده ایم. "بنده ی خدا" را با "خدا" اشتباه گرفته ایم. خب....قطعا شکست می خوریم، ناامید می شویم. قلبمان سرخورده می شود که چرا به آن ندا گوش نداده. قلبمان خیره می ماند به جایی، ماتِ مات. 🔻اما اینجا ته ماجرا نیست. تلخ ترین جای ماجرا، سجاده ی بعداز این شکست است. هرچه زور می زنیم حرفی، ذکری، استغفاری، نخیر...دل با انسان راه نمی آید، خشکش زده، از شکست جوری ناامید شده که تکان نمی خورد. یک اینرسی سکون سنگین شبیه ایست قلبی. قلبمان باز مغالطه کرده، فکر کرده "خدا" هم مثل "بنده ی خدا" ناامیدش می کند. 🌀در حال کشف فرمول غلبه براین اینرسی سکون هستم. https://eitaa.com/physicist_actor