گفتیم حالا شب یلداست،😃 دور هم باشیم،😇 عکسی باشد و شعری و بگو بخندی... 😄 جایتان خالی، غذا که با غرولند های زهرا و بهانه های گاه و بیگاه فاطمه، 😬 دو سه ساعتی طول کشید و دست اخر به خودم که امدم دیدم، پیاز های خورشت سوخته و برنج هم قسمت بالایی اش زنده مانده و قسمت پایینی هم شفته شده،😐 قدرت خداااا، در همان حین که یک دستم به نی نی لای لای بود یک دستم به ملاقه و یکی هم قرص له شده را از دست دختر بزرگم میگرفت، یکی هم ظرف ها را میشست، درب به صدا درامد و مرد خانه با میوه و کیک رسید، 😃 بماند که دو تولد بدون کیک پشت سر گذاشته بودیم و خبری از کیک نبود، 😐 راسش را بخواهید کمی به یلدا خانم حسودیم شد😒 به ذوق کیک سرمه و رژ چپندر چاری کشیدم و میوه ها را شستم، 🤓 در بدو گرفتنِ عکس اول گلاب به رویتان، پوشک اولی کثیف شد، و قبل از عکس گرفتن دست به آب شدم، 😕 و در حین گرفتن عکس اولی و دومی، پوشک دومی هم... ☹️ خلاصه حالا که عکس ها را میبینم، همه شان کج و کوله درامده، با چشم های بسته و دهان باز و درحال حرکت، خواستم بگویم زندگی واقعی این است، بنا نیست همیشه همه چیز سر جایش باشد، گاهی همان عکس های کج و کوله ی واقعی زندگیمان خاطره ست و درسی برای بچه هایمان، به خواهرم گفتم اگر عکس هایم بی عیب بود... یقین بدان جایی در حق کسی کم گذاشته ام تا عکس هایم کامل و بی نقص باشد... یلدایتان مبارک🌹 📝سمیه ترکی https://eitaa.com/physicist_actor