☀️دیروز عصر گفت مامان گلوم درد میکنه. گفتم سرماخوردی؟ گفت نه! این هفته نماینده کلاس بودم، ۳۶ نفر رو باید ساکت میکردم. انقد تذکر دادم گلوم اذیت شده. شب انواع گمانه زنی ها را داشتم تا ریشه ی گلو درد را بفهمم و بتوانم کمکش کنم. وقتی همسرم سفر تبلیغی می رود، مسئولیتم بیشتر می شود. نیم ساعت یک بار دمای بدن و تنفسش را رصد می کردم. نیمه شب وقتی ضربانش را چک می کردم بیدارشد، دستم را بوسید و خوابید. تا چشمم به خواب گرم شد بیدارم کرد. _ مامان! خواب بد دیدم. دستمو بگیر یه آیت الکرسی دونفره بخونیم. صبح هم زود بیدار شد و نتوانستم درست بخوابم. و نیم ساعت یکبار سرویس دادم، دم نوش و آب میوه و ....مادری است دیگر. 🔅دیشب رفتیم حرم. مثل دفعات قبل باید می رفتم شبستان طبقه ی بالا که هرازگاهی بتوانم دراز بکشم. الان فکر می کنم چقد حضرت معصومه توی آن لحظات روحم را تر و خشک کرده. دل سوزانده، سعی کرده کمکم کند. جواب سوالاتم را به دلم بیندازد، تکه های شکسته ی دلم را بند بزند، قسمت های سیاهش را نشانم بدهد....بانو از همان خاندان است که فرمودند "برایتان مثل مادر مهربانیم." 🔆 لطفت مدام مهربان بانو ،سایه ات مستدام حضرت همسایه😭❤️ https://eitaa.com/physicist_actor