همان روزی که دنیا رخت عریانی تنت میکرد خودم دیدم که زنجیر رهایی گردنت میکرد نفهمیدی که عصیانت ، عبادت کرد دنیا را نفهمیدی که در جان خدا اهریمنت میکرد نمی دیدی دمادم جلوه ی پنهان او پیداست شدی شمعی که تاریکیِّ مطلق روشنت میکرد تو دلبستی به این دنیا ، به شادی های غمگینش و آئینه در آئینه شکستن ، نشکنت میکرد در این دنیا همه دارند انواع نداری را به هر منزل که رفتم فقر، آنجا سلطنت میکرد @pileyeparvaz | کانال اشعار