بسم الله الرحمن الرحیم زمان های قدیم حاکم ستمکاری به نام یزید حکومت می کرد. یزید به راحتی جلوی همه مردم گناه میکرد و از خطاهای خودش اصلا پشیمان نمی شد و هیچ کدام از دستورات خدای مهربان را انجام نمی داد و مردم را مجبور می کرد تا حرفش را گوش کنند تا جایی که اگر کسی با او مخالفت می کرد او را یا زندانی می کرد یا به قتل می رساند. حتی برای امام حسین ع هم پیغام فرستاد که باید با من بیعت کنی (یعنی باید حرفهای من را گوش کنی) یزید دوست شیطان بود واسه همین امام حسین ع فرمود: هرگز کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمیکند. (یعنی هیچ وقت حرف یزید را گوش نمیدهم) امام حسین ع برای اینکه مردم را از کارهای بد یزید آگاه کند و آنها رو به کارهای خوب دعوت کند به همراه خانواده و دوستان به شهر مکه سفر کردند چون از همه کشورها و شهرهای مختلف مسلمانان برای زیارت خانه خدا به مکه می آمدند پس فرصت مناسبی بود تا امام مردم را راهنمایی کنند. مردم شهر کوفه وقتی از حضور امام در مکه باخبر شدند 12 هزار نامه برای امام حسین ع نوشتند و از ایشان خواهش کردند که برای راهنمایی آنها به شهر کوفه برود و قول دادند که حرفهای امام حسین ع را گوش کنند و حرفهای یزید را گوش نکنند. امام حسین ع به دعوت مردم کوفه با همراهانش به سمت شهر کوفه حرکت کردند. به نزدیکی شهر که رسیدند حر به همراه تعداد زیادی از سربازان یزید جلوی امام حسین ع و همراهانش را گرفتند و اجازه ورود به شهر کوفه را ندادند. امام حسین ع نامه ها را به حر نشان داده و فرمودند: مردم کوفه ما را دعوت کردند و گفتند ما امام و رهبری نداریم شما به شهر ما بیایید و ما رو راهنمایی کنید ما هم شما را یاری می کنیم. اگر پشیمان شدید پس ما به شهر خودمان بر میگردیم. اما حر و سربازان اجازه بازگشت به امام حسین ع ندادند و به دستور یزید ایشان را محاصره کردند.