من و احمد با هم بودیم من و احمد به سختی و با حالت سینه‌خیز خودمان را به آن‌ها رساندیم. خدا شاهد است، کف یک کانال، پر از خون بود. احمد به آن‌ها گفت مگر این دویست متر چه ارزشی دارد که شما محکم به آن چسبیده‌اید و دارید شهید می‌دهید؟ من و او با زحمت، این نیروها را از پشت ارتفاعات آوردیم و در طرف دیگر تپه‌ای که بلند بود مستقر کردیم؛ بعد از این، همه جا ساکت شد و تمام سر و صداها خوابید. کانال خبری گلستان شهدا👇 https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1