🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت پنجاه و چهارم: کندوهای زنبور عسل مشهور است شب عاشورا هر کسی که از کنار چادر و خیمه اصحاب امام حسین عبور میکرد احساس می کرد که داره از کنار کندوهای عسل گذر میکنه و زمزمه مناجات اصحاب امام حسین علیه السلام در اون شب شبیه فعالیت زنبورای عسل بود و صداها در هم می پیچید. این را من به عینه در غرفه های الرشید در شبهای متوالی دیدم.از هر غرفه ای زمزمه ای شنیده می شد. عده ای زیارت عاشورا ، عده ای دعای توسل ، عده ای نماز شب و عده ای تلاوت قرآنی که از حفظ داشتن و نماز شبهایی که بصورت نشسته و ایستاده و با قامتی خمیده برپا می گردید. می شد شکوه و عظمت یک ملت بزرگ رو در رخساره خسته غواصانی مشاهده کرد که روزی بر امواج سهمگین اروند سوار بودن و امواج رو به تسخیر خود در میاوردن و امروز در این فضای تنگ و پر مِحنت دل رو به خدا سپرده و اسلحه شون شده بود باران اشکی که به عشق محبوب و بیاد سرور و سالار شهیدان و قافله اسرای کربلا از گونه های نحیف و پلاسیده شون جاری بود و چه زیبا این نکته در دعای کمیل منعکس شده است: «ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه البکاء» این گریه ها نه بخاطر درماندگی و استیصال ، که سلاحی جدید و تنها سلاحی بود که جنگاوران دیروز و اسیران امروز در دست داشتند و به جنگ سختیا رفته و خود رو تسکین می دادن و هم به پیکار دشمن خونخوار می رفتن که مقهور ظلم و خشونت آنها نشوند و هم نفْس خود را به تسخیر خویش در میاوردن که جا نزده و مایوس و نا امید از درگاه خدا نشوند. هر چه بود آرامبخش بود و تسکین دهنده ی دردهای بی شمار. جلوه ای بود از نور الهی و هدیه ای ارزشمند بود که حضرت دوست به بچه ها تقدیم کرده بود تا احساس غربت و تنهایی نکنند و خود را در خلوتگه یار ببینند. به تدریج روزهای تنگ و فضای گرفته غرفه های الرشید داشت به پایان می رسید. در این مدت دشمن مقدمات ایجاد یک اردوگاه بزرگ را در حوالی شهر تکریت (زادگاه صدام) می چید. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨