دوقلو ها کمی زود به دنیا آمدند و برای همین نیاز به مراقبت داشتند ..چند روز بعد از تولد سردار نوه های دوقلویش را به مطب دکتر برد .آن روز مطب از همیشه شلوغ تر بود .منشی دکتر تا سردار را دید به دکتر خبر داد.دکتر فوری از اتاق بیرون آمد و سردار را به داخل اتاق دعوت کرد.سردار بعد از احوال پرسی گفت :من هم یکی مثل همه هستم.من چه فرقی با بقیه دارم که کار من بدون نوبت انجام شود؟!.نه آقای دکتر از خانم منشی نوبت گرفته ایم.همین جا بین مردم منتظر می مانیم تا نوبتمان برسد.سردار یکی دو ساعت نشست تا نوبتش شد بعد از تمام شدن معاینه ی بچه ها سردار انگشترش را به دکتر هدیه داد و گفت :آقای دکتر شغل با ارزشی دارید قدرش را بدانید..!. https://eitaa.com/piyroo