نام : شهید عبدالله باقری تولد : 29 / فروردین / 1361 محل تولد : تهران شهادت : 30 / مهر / 1394 محل شهادت : سوریه _ حلب سن : 33 مزار : تهران _ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) _ قطعه 26 _ ردیف 79 _ شماره 20 خلاصه ای از زندگی : سلام من عبدالله باقری هستم که در خانواده ای مقید و مذهبی به دنیا آمدم و با عشق به اهل بیت پرورش یافتم . پس از اخذ مدرک دیپلم و در سال 1379 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول خدمت شدم و در آغاز خدمت عضو تیم رهایی گروگان بودم اما از سال 1383 به سپاه انصار المهدی ملحق شدم تا در تیم های حفاظت اشخاص انجام وظیفه کنم و در همان سال هم بود که اولین فرزندم به نام محدثه به دنیا آمد . ( چند سال بعد خدا یک دختر دیگر هم به من عنایت کرد. ) تا سال 92 عضو تیم حفاظت رئیس جمهور بودم اما با پایان دوران دولت وقت ، بالاخره توانستم موافقت فرماندهان برای اعزام به سوریه را جلب کنم . از همان اوایل آغاز درگیری ها در سوریه تلاش فراوانی برای سفر به سوریه داشتم اما هر بار فرماندهان سپاه انصار با درخواستم مخالفت می کردند تا این که اولین بار در اسفند ماه سال 93 برای یک ماموریت کوتاه سه روزه عازم شامات شدم . اشتیاقم برای بازگشت به سوریه پس از اولین اعزام صد چندان شده بود . اعزام دوباره ام شش ماه طول کشید و در طول این مدت به هر دری زدم تا سریعتر به جبهه برگردم تا بالاخره در مهر ماه سال 94 دومین اعزامم رقم خورد . تنها بیست روز پس از دومین اعزامم ، در آخرین روز مهر سال 1394 همراه با امین کریمی که از همرزمانم در سپاه انصار المهدی بود ، در حومه شرقی شهر حلب به درجه رفیع شهادت رسیدیم و رهسپار ملکوت اعلی شدیم . همسر شهید : شغلش باعث شد تا خاطره‌ ی جالبی در مراسم عروسی ما اتفاق بیافتد . خب عبدالله محافظ بود و عادت کرده بود به دلیل حفاظت از شخصیت‌ ها که همراهش هستند ، در عقب را باز کند و طرف که نشست خودش برود و جلو بنشیند . روز عروسی وقتی خواست مرا از آرایشگاه به سالن ببرد در عقب را باز کرد من سوار شدم بعد خودش تا رفت جلو بنشیند فیلمبردار گفت : داری چکار می کنی؟! خندید گفت : ببخشید حواسم نبود . وقتی رسیدیم سالن اذان را گفتند و عبدالله خواست که صدای اذان در سالن پخش شود و نماز جماعت را برپا کرد . ┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅                @plack31