مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم 😔🌱💔 خواهری که قد و بالای برادرهایش همه ی دلخوشی اش بود، ولی ریخت بهم 😔🌱💔 گذر نحس سه شعبه که به دریا افتاد ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم 😔🌱💔 نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم وسط جلوه ی "خیر العملی" ریخت بهم 😔🌱💔 زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم 😔🌱💔 حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت" بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم 😔🌱💔 بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم... ┅═════️◇◈◇ 🏴 @khairolbashar 🏴 ◇◈◇═════┅