آثار محمد تقی بهار آثار منثور و منظوم بهار انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقاله‌ها و سخنرانی‌های سیاسی و انتقادی، رساله‌های تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمه‌های متون پهلوی، سبک‌شناسی نظم و نثر، دستور زبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتاب‌ها و حواشی بر متون به ویژه شاهنامهٔ فردوسی را دربرمی‌گیرد. مهم‌ترین اثر بهار دیوان اشعارش است. کتاب‌ها: احوال فردوسی تاریخ تطور شعر فارسی تاریخ مختصر احزاب سیاسی چهارخطابه دستور پنج استاد دیوان اشعار زندگانی مانی سبک شناسی شعر در ایران قبر امام رضا (ع) فردوسی نامه یادگار زریران تصحیح‌ها: تاریخ بلعمی تاریخ سیستان رساله نفس شاهنامه فردوسی مجمل التواریخ و القصص منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی تصنیف‌های محمد تقی بهار از تصنیف‌ها و ترانه‌های سرودهٔ بهار «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شکسته‌دل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «عروس گل»، «به اصفهان رو» و «مرغ سحر» را می‌توان نام برد. از شعرهای معروف بهار می‌توان به ای دیو سپید پای در بند و برو کار می کن مگو چیست کار اشاره کرد. درگذشت محمد تقی بهار ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۲۹ به بیماری سل مبتلا شد. بهار سرانجام در یک اردیبهشت ۱۳۳۰ بر اثر بیماری سل درگذشت. پیکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهیر الدوله در شمیران تشییع و در همانجا به خاک سپرده شد. شعر محمد تقی بهار ای دیو سپید پای در بند! / ای گنبد گیتی! ای دماوند! از سیم به سر یکی کله خود / ‏‬ ز آهن به میان یکی کمر بند تا چشم بشر نبیندت روی / ‏‬ بنهفته به ابر، چهر دلبند تا وارهی از دم ستوران / ‏‬ وین مردم نحس دیو مانند با شیر سپهر بسته پیمان / ‏‬ با اختر سعد کرده پیوند چون گشت زمین ز جور گردون / ‏‬ سرد و سیه و خموش و آوند بنواخت ز خشم بر فلک مشت / ‏‬ آن مشت تویی، تو ای دماوند! تو مشت درشت روزگاری / ‏‬ از گردش قرن‌ها پس افکند ای مشت زمین! بر آسمان شو / ‏‬ بر ری بنواز ضربتی چند نی نی، تو نه مشت روزگاری / ای کوه! نیم ز گفته خرسند تو قلب فسردهٔ زمینی / ‏‬ از درد ورم نموده یک چند شو منفجر ای دل زمانه! / ‏‬ و آن آتش خود نهفته مپسند خامش منشین، سخن همی گوی / ‏‬ افسرده مباش، خوش همی خند ای مادر سر سپید! بشنو / ‏‬ این پند سیاه بخت فرزند بگرای چو اژدهای گرزه / ‏‬ بخروش چو شرزه شیر ارغند ترکیبی ساز بی‌مماثل / ‏‬ معجونی ساز بی‌همانند از آتش آه خلق مظلوم / ‏‬ وز شعلهٔ کیفر خداوند ابری بفرست بر سر ری / ‏‬ بارانش ز هول و بیم و آفند بشکن در دوزخ و برون ریز / ‏‬ بادافره کفر کافری چند ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد / ‏‬ صرصر شرر عدم پراکند بفکن ز پی این اساس تزویر / ‏‬ بگسل ز هم این نژاد و پیوند برکن ز بن این بنا، که باید / ‏‬ از ریشه بنای ظلم برکند زین بی‌خردان سفله بستان / ‏‬ داد دل مردم خردمند