🔥
#خواندنی | غیرت شعلهور
📜 روایتی از قیام ۱۹ دی مردم قم (قسمت اول)
🌡️ پسرم احمد، بدجوری مریض شده بود. تبش قطع نمیشد. از سحر، بالای سرش نشسته بودم و دل نمیکندم که شال و کلاه کنم بزنم بیرون. آخر راضیه، مجبورم کرد. گفت: «برو از درست نمانی. من هستم، طوری نمیشه.» دستم را گذاشتم روی سرش و دعای نور خواندم. به خدا سپردمشان و راه افتادم سمت مدرسه.
💫 وارد مدرسه که شدم، اول از سوتوکوری کلاسها و حجرهها تعجب کردم. حیاط هم خالی بود. سوز سرمای دیماه از حوض یخبسته وسط مدرسه بلند شد و خورد توی صورتم. شال گردن را آوردم بالاتر، عبا را به خودم چسباندم و رفتم سمتی که بقیه طلبهها جمع شده بودند.
📰 یک نفر صفحه روزنامه دستش گرفته بود و بلند میخواند. از همهجا بیخبر بودم. سرم را بردم دم گوش کنار دستیام: «ماجرا چیه حاج آقا؟» تند و بریدهبریده از مقالهای گفت که دیروز روزنامه اطلاعات چاپکرده. گفت همینی است که الان دارند بلند میخوانند. نویسنده مقاله به آیتالله خمینی توهین کرده بود. هنوز دلمان از شهادت حاجآقا مصطفی خون بود که داغش را تازه کرده بودند.
😠 . مقاله که تمام شد، غیرت دینیمان به جوش آمده بود. یکی از وسط جمعیت فریاد زد: «درود بر خمینی، مرگ بر این حکومت یزیدی» چشمانم گرد شد. تابهحال، از این شعارها نداده بودیم...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا
#نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=21590