بگذار بگویم که اهل کوفه شدیم... آری از همان زمانی که زندگی جهادی و شور و شعور حسینی را کناری نهادیم و سبک زندگی کارمندی را پیشه کردیم، اهل کوفه شدیم. از همان زمانی که بسیجمان گزارشی شد و کادری‌ها ساعتی، اهل کوفه شدیم. از همان زمانی که دیگر سخنان آقا برایمان واجب شرعی نبود که به گزیده‌های طنز و یا بخش‌هایی انگیزشی و احساسی بسنده کردیم، اهل کوفه شدیم. از همان زمانی که رها کردیم همه چیز را رها کردیم، درست مثل مردم کوفه. و بخوان حدیث اهل تپه‌های ندبه را که چون به یاری امامشان نپرداختند در تپه به ندبه و زاری پرداختند. چه حدیث آشنایی و چه داستان غریبانه‌ای. اگر حال و روز خودمان را نمی دیدم، شیپور افسانه بودن آنرا می‌زدم. اما چه کنم، که این روزها ما هم اهل ندبه‌ایم. عذاب وجدان کارهای نکرده‌مان را هر صبح جمعه با دعای ندبه، بعد از هر نماز با دعای سلامتی و پس از هر اتفاق و هر شهادت با جوّ و گریه و زاری در تشیع جنازه، خفه می‌کنیم. تا دیگر در انتها دل‌های زنگار گرفته و تن‌های رخوت‌بارمان صدایی نیاید که چرا اهل کوفه ‌شده‌ای. همان کوفه‌ای که عمری مباهات کردی که چون او نیستی. اهل کوفه شدیم که علی تنها شد. می‌گویی چگونه؟ برایت می‌خوانم روضه‌هایش را. روضه تنهایی علی را. همان زمانی که علی از نقش عقبۀ فرهنگی و تأثیر آن در جبهۀ تقابل خیر و شر می‌گوید و ما حتی یک ساعت برای آن وقت نمی‌گذاریم. همان زمانی که علی از اقتصاد اسلامی می‌گوید و از کثافت‌کاری‌های بانک‌ها و ما تا خرخره در منجلاب وام‌های ربوی فرو رفته‌ایم. همان زمانی که در حوزه علمیه صدایی از سخنان او بلند نمی‌شود و تنها تصویر او بر در و دیوار آن نقش بسته است. زمانی که سپاه پاسدارانی که قرار بود داعیه‌دار حفظ و پاسداری از انقلاب اسلامی، نه در ایران که در سراسر جهان باشد، نیروهایش ساعتی شدند و نسل احمد متوسلیان‌ها در کتاب‌های خاطرات رنگ اسطوره به خود گرفتند که تو آرام و بی‌عذاب وجدان، بگویی، دوران آنها تمام شد. و با فاز روشنفکری و رنگ صورتی، یکصدا با آخوندهایی هم‌مسلک با خود، بگویی، الآن دیگر زمانه تغییر کرده. چه آشنا جامعه‌ای است، جامعۀ غربت علی. جامعۀ کوفی، که خون به دل علی‌های زمان می‌کند. همان جامعه‌ای که ابوذر و عمار و سلمان و مالک و ... برای اصلاح آن خون دادند و علی تنها شد. پس ای نفس، به هر که دروغ گفتی به خود دروغ نگو، که اهل کوفه شده‌ای و این خون‌ها ریخته می‌شوند که به خود بیایی. درست مثل کوفه که با خون سیدالشهدا بیدار شد و عَلَم مبارزه با شر را در دست گرفت. پس به خود بیا و دل و جان را به علی سپار تا به ظهوری که ما را فرا می‌خواند برسیم و ننگ کوفه و کوفی بودن را از پیشانی خود برکنیم، که اگر ما نباشیم، جوانان اروپا، پابرهنگان یمن، چریک‌های حزب‌الله، گردان‌های فاطمیون و زینبیون و هزاران جان بر کف دیگر گوی سبقت رسیدن به خیمۀ ظهور را از ما می‌ربایند، که والسابقون السابقون منش هستی است و بدان، عَلَم خدا روی زمین نخواهد ماند. و اگر ما نباشیم و نخواهیم، خداوند بار دین خود را بر دوش قومی دیگر می‌نهد. 📌 @ponezs