◾️ دل به کاج بستم که بهار می‌آید و از پس پایان زمستان و در بزم آغاز بهاران هلهله‌ای برپا کنیم و خروار خروار گلابی و گیلاس بچینیم اما یادم نبود که کاج قد راست می‌کند و چهره تنومند خود را به اکران عمومی می‌گذارد و سیب بیچاره با قدی خمیده، در گوشه‌ای از باغ مشغول میوه دادن است. ▪️ انتظار از کاج مغرور برای سیب دادن حماقت نیست که خریت است. تغییر از ابتدای مسیر شکل می‌گیرد که هنوز «من» خود را نیافته است و تبدیل به «منیت» نشده است و آنجایی انسداد باب گفت‌وگو بلکه انحطاط در مسیر دوستی شکل می‌گیرد که خود را برتر و بهتر از دیگران ببینی. باید به ریشه می‌پرداختیم، نمی‌دانم چه شد که ساقه بالا رفت. ▪️ ایده‌دان نادان ندانست که رسیدن به اجرا لوازمی دارد که باید آنچه در ذهن است را به جان بیامیزی و آن زمان است که دستور ذهن را دست‌ها و پاها به خوبی پیاده می‌کنند اما حواسش به پردازشگر جان نبود. ▪️ حالا تو آیه بیاور و از اوج فصاحت و بلاغت بگو اما یادمان می‌رود که او ذوق هنر ندارد، آهنگری است که تنها پتک به کمر بسته. 📌 @ponezs