طرح صفحه اول کتاب☝️
✅بخشی از متن صفحه اول👇
زهرا پرسید: مامان پریسا چرا هر سال نذری درست میکنی؟
مامان پریسا گفت:
وقتی یه ساله بودی، مریض شدی یه روزی / تب شدیدی داشتی، دیدم داری میسوزی
دیدم که خوب نمیشی، صدا زدم: یا حسین / امام مهربونم، رفیق دلها حسین
قسم به اون خدای، ماه و گل و ستاره / دخترکم مریضه، خوبش بکن دوباره
نذر میکنم که وقتی، اون بشه خوب و خوشحال / بیاد و نذری بده، محرمای هر سال
یه روزی هم بیادو، زائر کربلا شه / توو اربعین یاور، زائرای شما شه