بسمالله
ما درسسحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی، در این منزل ویرانه نهادیم
در دل ندهمره، پساز این مِهر، بُتانرا
مُهر لب او بر در این خانه نهادیم
در خرقه از اینبیش منافق نتوانبود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم
چون میرود اینکشتی سرگشته کهآخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
المنهلله که چو ما بیدل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب، چه گداهمت و بیگانهنهادیم
#شعر
#حافظ