ی ، در اینجا پس از انعکاس دیدگاه وموضوع موردانتقاد به رهبری و دریافت پاسخ دو حالت پیش خواهد آمد : یا اینکه همه دانشجویانی که در جلسه انتقادی حضور دارند در جلسه پاسخ به انتقادات هم حاضر می شوند که چنین چیزی بعید است اتفاق بیفتد و اگر همه دانشجویان و یا حتی یک دانشجو درجلسه پاسخ به انتقادات حاضر نشود چنین اتفاقی بدین معناست که شبهاتی در قالب انتقاد به رهبری بیان شده و ذهن دانشجویان رادرگیر خودساخته بدون اینکه پاسخ مطلب را دریافت کرده باشند که در آن صورت این انتقاد از جنبه سازندگی خود خارج شده وجنبه تخریبگرانه خواهد داشت که با اصول و شرایط انتقاد سالم و سازنده درتعارض خواهد بود . البته فرض سومی نیز می توان تصور کرد و آن اینکه درمجامع علمی باب انتقاد ودر واقع طرح شبهات در مورد موضوعات مختلف اعم از رهبری وولایت فقیه و یا مباحث اعتقادی دیگر باز باشد و افراد متخصص مربوط به هر موضوع در این مجامع حاضر شده و با شنیدن شبهات و یا انتقاداتی که مطرح می شود در یک فضای علمی به ارائه پاسخ های مطلوب پرداخته و در صورتی که منتقدین از پاسخهای ارائه شده قانع نشدند بار دیگر به ارائه اشکالات خود بر پاسخ ها پرداخته و همینطور این قبیل مباحثات تا رسیدن به یک پاسخ نهایی ادامه یابد که در مورد این مطلب و فرض نیز باید بگوییم که این مطلب نه تنها هیچ ایراد و اشکالی ندارد بلکه یکی از آرمانهای مقام معظم رهبری نیز می باشد . به عبارتی این فرض ، در راستای مطالبه مهم مقام معظم رهبری در زمینه راه اندازی کرسی های آزادی اندیشی و تولید فکر در مجامع علمی بوده و بخشی از آن می باشدکه در بخشی از نامه مقام معظم رهبری در پاسخ به جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه ، تحت دو عنوان «کرسى‌هاى پاسخ به سؤالات و شبهات» و «کرسى‌هاى نقد و مناظره» می گنجد و برای آشنایی هر چه بیشتر شما در باره نظر مقام معظم رهبری در باره راه اندازی چنین کرسی هایی در مجامع علمی از جمله دانشگاهها توجه شما را به مطالعه بخش هایی از این نامه جلب می نمایم : « بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم فرزندان و برادران عزیز با همه مضمون نامه شما موافقم و از شما و همفکرانتان در حوزه و دانشگاه مى‌خواهم که این ایده‌ها را تا لحظه عملى‌شدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدت، تعقیب کنید. نه مأیوس و نه شتابزده، اما باید این راه را که راه شکوفائى و خلاقیت است به هر قیمت پیمود. این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخى و جهانى خویش را به بار نشاند و همین که این عزم و بیدارى و خودآگاهى در نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز بیدار شده است، همین که این نسل از افراط و تفریط، رنج مى‌برد و راه ترقى و تکامل را نه در «جمود و تحجر» و نه در «خودباختگى و تقلید»، بلکه در نشاط اجتهادى و تولید فکر علمى و دینى مى‌داند و مى‌خواهد که شجاعت نظریه پردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بى‌پاسخ نگذارد، خود، فى نفسه یک پیروزى و دستاورد است و باید آن را گرامى داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتورى» را شناسائى و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آرى، نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید. آن روز که سهم «آزادى»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمى و تفکر بالنده دینى در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمى و دینى» در کلیه علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است. بى‌شک آزادیخواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادى»، یک مطالبه اسلامى است و «آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است. من عمیقاً متأسفم که برخى میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئى و کفرگوئى»، طریق سومى نمى‌شناسند و گمان مى‌کنند که براى پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگرى افتاد. حال آن‌که انقلاب اسلامى آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بى‌مهار و خودخواهانه غربى» را نقد و اصلاح کند و فضائى بسازد که در آن، «آزادى بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى دیگران» و نه به هیچ چیز دیگرى، تبدیل به فرهنگ اجتماعى و حکومتى گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه‌ها در همه حوزه‌ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (علیهم‌السّلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و اندیشه‌وران گردد. بویژه که فرهنگ اسلامى و تمدن اسلامى همواره در مصاف