👆این شعر یک داستان و خاطره جالب داره
روزبیست و چهارم محرم بود و من داشتم با اتوبوس به خانه برمیگشتم
یاد شعر فرزدق در وصف امام سجاد علیهالسلام کردم
به آنجا رسیدم که میگه؛
یکاد یمسکها عرفان راحته
رکن الحطیم اذا جاء یستلم
طبع شعرم گل کرد و این سه بیت را چون کاغذ نداشتم پشت بلیط اتوبوس نوشتم
💚همه بوسند حجر را و حجر میبوسد
💚دست بخشنده و والای امام سجاد
❤️میستایند قمر را و قمر حیران است
❤️از سجایا و عطایای امام سجاد
💜خوشه چینند شجر را و شجر میچیند
💜میوه از زلف تولای امام سجاد
تو دلم گفتم: یا امام سجاد فرزدق شاعر شما بود به او صله دادی من هم شاعر شما هستم به من هم صله بده دوسفر حج رفتهام، دلم میخواد یه سفر عمره صله نصیب کنی
اون موقع، ما خونه مرحوم پدرم زندگی میکردیم
خلاصه وقتی برگشتم خونه مرحوم عموم که مدیر کاروان بود دم در بود و داشت خداحافظی میکرد
تا منو دید گفت: حاج محسن عمره میری؟
گفتم: بله
گفت: بدو پاسپورتتو بیار
منم با عجله رفتم پاسپورتمو آوردم
و بیست و هشتم صفر مدینه بودیم
این هم صله شیرین و دلچسبی که من از آقام امام سجاد گرفتم
#سیدمحمدمحسن_میرداماد
پینوشت:
این خاطره را از باب «و اما بنعمة ربک فحدث» نوشتم
وگرنه لطف امام سجاد علیهالسلام حتی شامل دشمنانش هم شده است
پست بعدی را بخوانید
با ما همراه شوید👇
«پویالطیف»
🌹لذت هنر ظریف 🌸