😭آن روز برای ما آغاز یک حرکت بود😭 سال 91 تازه وارد دانشگاه شدیم، یک شب با حسین قدم میزدیم،دیدیم فرمانده خوش اخلاق بسیج مدرسه عالی داره توی شبستان قدم میزنه.بدمون نمیومد باهاش هم کلام بشیم.رفتیم جلو سلام کردیم. ذهنش مشغول بود.گفت:می‌خوام یادواره بگیرم. گفتیم کی؟ گفت:شهید خالقی از شهدای مفقودالاثر مدرسه. گفتیم:بسم الله. سه نفری شروع کردیم اول لوله ها داربست را ریختیم بیرون،بعد با بیست لیتری های معروف شبستان را آب و جارو کردیم،آقارضا هم یک بنر طراحی کرد برای پشت صحنه. حالا چند ساعت مونده بود به شروع برنامه، چندتا قالی آوردیم برای حدود پنجاه نفر. خمپاره معروف تو بسیج را هم به عنوان تزئین آوردیم.صالحیان رسید گفت چه خبره؟گفتیم:یادواره یک کیف داشت پر از وسایل شهدا اونها را برای حال خوش جلسه با خودش آورد. یکی از بچه ها گوشه شبستان شروع کرد با خاک نمادی از منطقه عملیاتی درست کردن. جلسه شروع شد. مادر و برادر شهیدخالقی آمدند. درگیر کارها بودم که دیدم بچه ها دارند میدوند و قالی میارن. تقریبا می شد گفت همه کسانی که در مدرسه بودند اون روز آمدند. ظاهرش یک یادواره بود ولی باطنش برای ما آغاز یک حرکت در مدرسه بود.حرکتی از جنس شدن. حرکتی که سید کمال فرماندهی اش را به عهده گرفت و به ما گفت بچه ها میشود کار کرد. حالا برای ما بعد از گذشت ده سال و برای مادرش بعد از چهل سال کلیپی در فضای مجازی در حال نشر دادن است از پیکر شهیدی که در مجنون پیدا شده و آن پیکر شهید سید کمال خالقی است. شاید باز دوباره میخواهد به ما بگوید: بچه ها میشود کار کرد اگر بخواهید...اگر بخواهید. 🔗 عضویت در کانال @puriaraisi