🌹ماشین بیت المال🌹 سرباز بودم واز قبل،رفاقت زیادی با محسن داشتم. یک ماشین تحویلم بود،کارهای یگان را باید با ماشین انجام می دادمودر پادگان با ماشین تردد می کردم. یک بارتوی باران جلویش ترمز زدم.گفت:(میخوام ورزش کنم.) همیشه از پادگان تا یگان زرهی پیاده می رفت.چندین بار ازش خواستم سوار شود،اما بهانه می اورد. یک بار که ایستادم سوار شود،سرش را اورد داخل ماشین و گفت:((داداش!این ماشین بیت الماله.توداری باهاش میری موظفی.اگه می خواستن ،برای من هم ماشین می گذاشتن.)) 🌹@shahidesarboland🌹