♦️ زن غربی، سرگردان در اعوجاج نظریه‌ها (بخش اول) ✍🏼| نسا خلیلی ▪️اگر دنیا را کارخانه‌‌ای منظم با تنظیمات الهی، در حال تحول و رشد و تولید دائمی بدانیم، آنگاه تصدیق می‌کنیم که هر برهم‌زدن نظمی، موجب آسیب‌های فراوانی می‌شود. با نگاهی به تاریخ و بررسی دوره‌ها و نظریه‌های مختلف این موضوع بیشتر روشن می‌شود. از قرون وسطی شروع می‌کنیم که خاصیت آن اقتدارگرایی، ایزدسالاری و اندام‌وارگی جامعه بود. می‌بینیم که صاحبان کلیسا‌، پادشاهانی بودند که حتی قطعات بهشت را به اهالی زمین می‎‌فروختند و به واسطه خودخداپنداری، این آفت را به جامعه هم سرازیر می‌کردند و مردان قرون وسطی، تصمیم‌‎گیران در جزئی‌ترین موارد صحنه عمومی و خصوصی شدند؛ زنان، کودکان، بیماران و پیران عناصری طفیلی معنا شدند. البته این اتفاق دفعی رخ نداد بلکه ابتدا زنان از تعاملات اجتماعی محروم شدند. ▪️زنان بر اساس نظر فلاسفه یونان، ناقص‌العقل و جنس شر بودند؛ در نتیجه، قادر به خرید و فروش بی اذن همسر خود نبودند، در منزل نیز احترام و شأنیتی جز تولید موالید نداشتند و باید آنگونه بودند که مرد می‌پسندید. در حالی‌که ما در روایت داریم «المرأة رَیحانة» یعنی زن گُل است؛ موجودی است رقیق، مظهر زیبایی و لطافت و رقت و مرد به این چشم به او می‌نگرد. اما احوال زن در قرون وسطی بسان این شعر قیصر امین‌پور بود که «گفت: احوالت چطور است؟ گفتمش: عالی است. مثل حال گُل! حال گُل در چنگ چنگیز مغول!» ▪️طغیان رنسانس، آغاز دوره مدرنیته و پیش‌زمینه انقلاب‌های فرانسه و آمریکا منجر شد تا زنانی که در ایجاد انقلاب‌ از بافندگی گرفته تا امور نظامی سهیم بودند؛ خود را محق بداند که از حقوق شهروندی اعطایی انقلاب بهره‌مند شوند. سردمداران موج اول فمینیسم، درخواست خود را با توسل به خردگرایی موجود در لیبرالیسم فریاد زدند. زن و مرد را عاقل و برابر دانستند که ویژگی‌های جسمانی هیچ تاثیری بر آن‌ها نمی‌گذارد؛ به مرور دستاوردهایی هم داشتند از جمله کسب حق رای، فرصت‌های برابر آموزشی و شغلی، اصلاح قوانین مربوط به حق مالکیت، طلاق. اما همین برابری و ندیدن تفاوت جسمانی زن و مرد کار دست آن‌ها داد. شاغل بودن برای زنان امری ضروری شد نه امتیازی برای آن‌ها، صفات و آمال مردانه را به زنان تحمیل کردند و زنان را به کارهایی واداشتند که خارج از توان جسمی، عصبی و فکری آن‌ها است و ساعت کار برابر با مردان بر آن‌ها تحمیل کردند و.... همین موجب شد که در همان اوایل اقلیت دیگری از فمینیسم ایجاد شود که قائل به تفاوت بود؛ که به جای برابری در قانون و فرصت‌ها در پی برابری در نتایج بود و مطلوب آن‌ها وضع قوانین حمایتی برای زنان بود تا بی‌عدالتی گذشته در حق زنان را جبران کند. ▪️زنان فیمنیست هم مانند مردان قرون وسطی، یک طرفه به قاضی رفتند؛ هرچند با زحمات فراوان در طول دویست سال در برخی موارد راضی برگشتند اما با ندیدن کل و دادن ارکان فمینیسم به دست نظریه‌های معاصر خود، بذر آسیب‌های فراوانی را کاشتند. فمنیسیم مبتنی بر لیبرالیسم فشار روحی رقابت با مردان را به زنان تحمیل کرد، خانواده را با فردگرایی از آن‌ها گرفت، لذت مادر بودن و تربیت فرزند را در کام او تلخ کرد و ارزش جنس زن بودن را به ضد ارزش مبدل کرد؛ ارزش‌های مردوارگی را تحمیل و او را از آفرینش خود بی‌زار کرد. 📂 ادامه دارد... 🔻 پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان 🌐|@asrezanan_ir|