🌍🔴 پیام‌مکتوب - ابلاغ‌آشکار: بخش‌شانزدهم ▪موضوع: ای قوم پارس، بدانید که برای شما می‌زنم؛ ماجرای آن : آن‌دو مرد که برای یکی‌از آنها، ۲باغ (از انواع انگورها) قرارداشت و گرداگرد آن ۲باغ را با درختان‌نخل پوشانده‌شده بود و در میان آنها، زراعتی پربرکتی قرار داده‌شده بود. هر ۲باغ، میوه‌آورده بود، میوه‌های بسیار و چیزی فروگذار نشده‌بود و میان آن ۲باغ، نهر بزرگی را خداوند عزوجل جاری‌ساخته بود. صاحب این ۲باغ، میوه‌های بسیار و درآمد فراوانی داشت. پس، به‌همین‌خاطر با دوستش درحالی‌که با او گفتگو می‌کرد، گفت (من از لحاظ ثروت از تو بیشترم و از لحاظ نفرات نیرومندترم!) و درحالی‌که به‌خود ستمکار بود، در باغ‌خویش داخل‌شد و گفت (من باور نمی‌کنم هرگز این باغ، نابود شود!!! و باور نمی‌کنم که برپا گردد و اگر به‌سوی پروردگارم بازگردانده‌شوم، برفرض‌بودن‌قیامت! قطعاً جایگاهی‌بهتر از این خواهم‌یافت!!!)؛ یعنی وضع‌ما خیلی توپ هستش! دوست‌وی درحالی‌که با او گفتگو می‌کرد به‌او گفت: (آیا به‌آن کسی‌که تو را از ، سپس از آفرید؛ آنگاه تو را مردی قرارداد، کافِرشدی!؟ لیکن من می‌گویم پروردگار من است و هیچ‌کس را شریک پروردگارم قرار نمی‌دهم. چرا هنگامی‌که به باغ‌خود واردشدی، نگفتی «ماشاءالله، نیرو و قوتی جز از ناحیه‌ی الله نیست...» اگر مرا ازنظر مال/فرزند کمتر از خود ببینی!؟)