💠 کرامت امام رضا علیه السلام 🔻 راوي مي‌گويد: داشتم برای زیارت امام رضا علیه السلام به طوس مي‌رفتم -وقتي که حضرت ولي‌عهد شده بودند- دزدها به قافله ما زدند. در درگیری دهان و دندان من آسیب دید، دندان‌هاي من لق شد و چندتا از آن‌ها هم شکست. اموال ما را گرفتند و رفتند. ما به يک آبادي کوچکي پناه آورديم. چيزي نداشتيم، بايد کار مي‌کرديم و کم‌کم مي‌رفتيم. من با این وضعیت دندان‌هايم چيزي نمي‌توانستم بخورم، اذيت مي‌شدم. 🔸 يک شب خيلي دلم شکست، گريه کردم. گفتم: آقا شما امام من و حی و حاضر هستيد، همه‌جا هستيد، دندان‌هاي من اذيتم مي‌کند درد دارد... شب آقا علي بن موسي‌الرضا را در خواب ديدم به حضرت گفتم: آقا برای زيارت شما مي‌آمديم، ما را زدند. خیلی درد دارم و با این دندان‌های لق نمي‌توانم چيزي بخورم. فرمودند: سُعد کوفي را خمير کن، روی لثه هایت بگذار دندان‌هايت خوب مي شود -سُعد کوفي چيزي شبيه به ريشه يک گياه است، خيلي هم سخت است. مثل فندق است- مي‌گويد: سُعد کوفي پيدا کردم، خمير کردم و روي لثه‌هاي خود گذاشتم، دندان هايم خوب شد. 🔹 مدتي در آن‌جا کار کرديم و با يک پس‌اندازي، به طرف طوس به راه افتاديم تا به طوس رسيديم، ديديم چه خبر است! وقتي آقا علي بن موسي‌الرضا مي‌خواهند از دارالحکومه به سمت منزلشان بروند، شيعه‌ها جمع مي‌شوند. گاهي نوبت يک نگاه هم به آن‌ها نمي‌رسيد. ما به همين اکتفا کرديم که فقط آقا را تماشا کنيم. جمعيت ايستاده بود. وقتي حضرت به من رسيدند، خوش‌آمد گفتند و فرمودند: سُعد گذاشتي، دندان هایت خوب شد؟ گفتم: بله... ‌ ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت را تبریک عرض مینماییم